«محمود»- مگر ساير تأثرات عصبى و بدنى
ما معلول خارج نيست؟ مگر لذت و الم و غم و غضب و شوق و ... خلاصه تمام حالات روحى
ما علل خارجى ندارد و توأم با فعل و انفعالات عصبى نيست؟ چرا آنها اين خاصيت «نشان دادن واقع» يعنى «كاشفيت» را ندارند و
اين صفت مخصوص به تصورات و افكار ماست، وانگهى اگر تأثير چيزى در چيزى، سبب علم و
خاصيت واقعنمايى شود بايد هر موجودى- اعم از جاندار و بىجان- علم به علل خود
داشته باشد زيرا سلسله اعصاب از اين جهت خصوصيتى ندارند.
به علاوه شما مىگوييد فلان صورت ذهنى ما مطابق خارج است مثلًا: من به وسيله
چشم يا حس ديگرى درك كردم كه شما در فاصله يك مترى من قرار گرفتهايد و «سعيد» در
دو مترى و آن آقاى ديگر در سه مترى، يا اينكه اين ظرف پر از آب و آن ظرف ديگر خالى
است، البتّه اين تصور مطابق واقع است يعنى فاصله واقعى شما از من طورى است كه اگر
با متر اندازهگيرى كنند، همين اندازه خواهد بود. بنابراين يك قسم موازنه و مطابقه
واتحاد بين صورت ذهنى و موجود خارجى برقرار است، حال اگر شما بگوييد افكار و
تصورات ما يك مشت فعل و انفعالات شيميايى است آيا ديگر براى تطبيق صورت ذهنى و
خارجى و موازنه و اتحاد آنها معناى صحيحى باقى مىماند؟ و آيا هرگز در مورد فعل و
انفعالات شيميايى كه در معده و روده انسان انجام مىگيرد چنين چيزى ديده مىشود؟
با اينكه همه آنها از نظر فعل و انفعال بودن با هم شبيه هستند ... بن بست غير قابل
عبور همين جاست! ... همين جا!
از اين دليل روشن فعلًا اين مقدار نتيجهگيرى مىكنيم كه ما مجبوريم على رغم
پندار ماديين بوجود حقيقت ديگرى غير از فعل و انفعالات «فيزيكو شيميايى» سلولهاى
عصبى، اعتراف كنيم و اينكه افكار و تصورات و علوم ما از خواص آن است نه از خواص
ماده مغزى ما آن حقيقت را «روح» مىناميم!
«منصور»- اجازه بدهيد قدرى در اطراف
اين موضوع فكر كنم شايد جوابى به نظرم رسيد.
«محمود»- بفرماييد، هر چه مىخواهيد
فكر كنيد ولى محور مطالعات خود را در اين دو جمله قرار دهيد:
«چه چيز است كه واقع را به ما نشان
مىدهد؟» و «چرا ساير فعل و انفعالات بدنى ما اين خاصيت را ندارند» نه مانند
آقايان مادى كه در بيراههها و سنگلاخها مىدوند و خيال مىكنند مشكلى را حل
كردهاند، اما به شما اطمينان مىدهم جوابى پيدا نخواهيد كرد جز اينكه اعتراف كنيد
كه در ماوراى بدن و اعمال فيزيكو شيميايى آن، حقيقت ديگرى است كه منشأ اين همه
آثار است. [1]
***
[1]. اثبات وجود روح به طور مشروح،
احتياج به نشريه مستقلى دارد كه شايد در آينده اقدام به تهيه و نشر آن بكنيم.