است و چنين چيزى را هرگز مشاهده نكردهايم، پس براى اينكه به اين بن بست سخت
گرفتار نشويم بايد از نظريه موهوم لايتجزا دست بكشيم.
حالا خوب توجه كنيد ببينيد طرفداران «اجزاى لايتجزا» در مقابل اين دليل روشن،
چگونه از عقيده خود دفاع كردند، اگر تعجب نمىكنيد، گفتند: چه مانعى دارد كه سنگ
آسيا در موقع گردش از هم شكافته و دوباره التيام پيدا كند و حواس ما قدرت ادراك آن
را نداشته باشد؟! (خنده حضار) ....
خلاصه دردسر به شما ندهم، در اثر همين پيش آمدها نظريه اجزاى نشكن (اتم) از
مفهوم اصلى تنزل كرده و به صورتى كه اين اشكالات را در بر نداشته باشد بيرون آمد،
يعنى اگر سابقاً اتمها را «عقلا» قابل تجزيه نمىدانستند، بعداً گفتند: منظور از
نشكن بودن اتم اين است كه شكستن اتم با وسايلى كه بشر در اختيار دارد ممكن نيست
زيرا اجزاى آن، چنان فشرده و دست به دست هم داده است كه نمىتوان سنگ تفرقه ميان
آنها انداخت!
اين عقيده هم چند وقتى بر تخت حكومت و فرمانروايى تكيه كرده بود اما طولى
نكشيد كه تئورىها و فرضيات جديد پايههاى آن را به لرزه درآورد، يك روز از ميان
آزمايشگاههاى اتمى هياهوى طنطنهدار و غريو شادى بلند شد! از علت آن سؤال كردند،
گفتند: حكومت «ديكتاتور مآبانه» اتم سقوط كرد، به طورى كه حتى اميد بازگشت هم براى
آن نيست!
آرى ... خنجر علم، بىرحمانه شكم اتم را شكافت و مشت اين مادهاى كه سالها
خودرا در نظر عدهاى نشكن جلوه داده بود باز كرد و دوران زندگانى علمى او را خاتمه
داد!
ماترياليستها از مشاهده اين حالت انگشت حيرت به دندان گرفته و با نگاههاى
تأسفآميز خود، حكومت اتم را كه به سوى ديار عدم مىشتافت بدرقه مىكردند، اين
حيرت و تعجب وقتى زيادتر شد كه درست در ميان رشتههاى از هم گسيخته اتم جستجو
كردند ديدند اين ماده سخت كه تابحال آن را پر و مغزدار تصور مىكردند، پوك و
توخالى است، و به قول بعضى: «خانه را خالى
و صاحب خانه را متوارى ديدند»! معلوم شد اتم
جز يك انرژى و نيروى فشرده و متكاثف شده، چيز ديگرى نبود! كه از ذرات انرژى مختلفى
تشكيل يافته، بعضى داراى بار الكتريكى مثبت هستند كه امروز آنها را «پروتون» مىنامند و
بعضى بار الكتريكى منفى دارند كه «الكترون» ناميده مىشوند، بعضى هم از لحاظ بار الكتريكى خنثى هستند
كه «نوترون» نام دارند، «پروتونها و نوترونها» مجموعاً هسته ثابت اتم را تشكيل
مىدهند، ولى الكترونها با سرعت سرسامآورى در اطراف هسته مىگردند، اتمها به
اندازهاى كوچك هستند كه اگر به تعداد نفرات جمعيت ايران اتم، روى هم بگذاريم كمتر
از 2 ميلى متر خواهد شد! و تودهاى از اتم كه شماره آن از يك ميليون كمتر است، به
زحمت با چشمهاى عادى ديده مىشود.
خلاصه معلوم شد اين مادّه مشت پركن فقط در ظاهر چنين است اما در واقع يك مشت
امواج شديدى است كه در «ماده سيال و بىوزن و كاملًا نامعلومى» به نام اتر ظاهر
مىگردد، و يا اينكه ماده سيالى هم وجود ندارد و اتم فقط يك توده امواج است و بس!