در اينجا بىتناسب نيست قسمتى از سخنان دانشمند فلكى «كاميل فلا ماريون» فرانسوى را درباره قصور
اطلاعات انسان نقل كنم او در كتاب معروف «مرگ و
مشكل آن» چنين مىگويد:
«بشريت در يك نادانى عميق بسر مىبرد
و نمىداند آيا ساختمان وى، او را به حقيقت آشنا مىسازد! زيرا حواس ما در هر
موضوعى ما را فريب مىدهند و تنها تحصيلات علمى مىتواند نور مختصرى در پيش پاى
فكر ما قرار دهد».
«مثلًا همين زمينى كه روى آن زندگى
مىكنيم و آن را ساكن مىپنداريم داراى حركات هولناكى به طرف راست و چپ و بالا و
پايين است كه تمام آنها از نظر ما مخفى و پنهان مىباشد، در همان وقت كه زمين به
سرعت [107000] در ساعت به دور خورشيد گردش مىكند خورشيد نيز در فضاى نامحدود
آسمان به سمتى روان است، به طورى كه سير زمين به دور خورشيد به صورت يك منحنى
مارپيچ بيرون مىآيد، باز در همين موقع در هر 24 ساعت يك دور به دور خود مىچرخد و
آنجا كه بالا نام مىگذاريم، پس از 12 ساعت پايين و آنچه پايين است در بالا قرار
مىگيرد و در اثر اين حركت در هر ثانيه 305 متر، در عرض پاريس و 465 متر در خط
استوا، در فضا حركت مىكند».
«تنها اين نيست، بلكه براى اين كره
زمين ما چهارده نوع حركت! مختلف است كه ما هيچكدام را احساس نمىكنيم حتى آن حركت جزر و مد پيوسته
زمين كه از نزديك با ما تماس كامل دارد كاملًا از نظر ما مخفى است با آنكه مسلّم
است كه زمين در هر روز دو مرتبه به مقدار 30 سانتى متر به سوى بالا حركت مىكند و
ما كوچكترين علامتى براى آن در دست نداريم حتى اگر سواحل درياها نبود وجود جزر و
مد اقيانوسها نيز از انظار ما پنهان مىماند!».
«آيا ما مىفهميم كه اين هواى
استنشاقى ما كوچكترين فشار و سنگينى بر ما داشته باشد؟! با آنكه مجموع سطح بدن هر
انسانى 16 هزار كيلوگرم! فشار آن را بر خود تحميل مىكند كه مقابل همين قدر از
فشار باطنى در مقابل آن قرار دارد، هيچ كس قبل از گاليله و پاسكال و تورسلى گمان نمىكرد
چنين چيزى در كار باشد ...
اينها حقايقى است كه علم به ما نشان داده ولى طبيعت خبرى از آن در دسترس كسى
قرار نمىدهند!»
«همين هوا را امواج گوناگونى از هم
مىشكافد كه سابق بر اين كوچكترين اطلاعى از آن نداشتيم مخصوصاً امواج الكتريسيته
كه موقعيت مهمى را دارد ولى فقط هنگام طوفان و صاعقه اثرى از آن بر ما ظاهر
مىشود».
«خورشيد دائماً يك سلسله تشعشعات
مغناطيسى به سوى ما روانه مىكند كه از مسافت 150 ميليون كيلومتر بر سوزن آهن ربا
تأثير مىكند ولى قواى ما هرگز موفق به درك آن نيست، اگر چه بدنهاى حساس و لطيفى
در عالم يافت مىشود كه بتواند اين امواج لطيف را احساس كند».
«چشمهاى ما، تمام آنچه را (نور)
مىناميم درك نمىكند جز آن دسته از امواج (اترى) كه شدت ارتعاش آن ما بين 380
ترليون تا 760 ترليون در ثانيه بوده باشد، با آنكه امواج نورانى كمتر از اين مقدار
و بيشتر از آن در طبيعت موجود است و تأثير فراوانى دارد، اما شبكيه اين چشمها
قدرت احساس آن را ندارند!»