بالاخره وجود خاصيتى را در مايع كه نور را به چشم ما منعكس ساخته و آن رنگ را
توليد كرده است نمىتوان انكار كرد و لذا در ظرف خالى چنين اثرى وجود ندارد.
2- از راه وزن كردن، يعنى چشم را برهم گذارده و دو ظرف را برداشته وزن مىكنيم
فوراً مىفهميم آن يكى كه سنگينتر است، پر و آن سبكتر خالى است، ممكن است اين
وزن با آن حدودى كه ما براى آن در نظر مىگيريم اصلًا وجود خارجى نداشته باشد و
مثلًا اگر دست و پنجه خيلى نيرومندى داشتيم آن وزن در نظر ما خيلى كم جلوه مىكرد
و يا اگر اعصاب ما خيلى ضعيف بود شايد نمىتوانستيم از سنگينى آن را حركت دهيم،
ولى بالاخره اين را هم نمىتوانيم انكار كنيم كه اين دو ظرف در وزن با هم تفاوت
دارند و لذا هرگز يكى را به ديگرى اشتباه نمىكنيم، شما بگوييد تأثير جاذبه زمين
بر اين يكى زيادتر از ديگرى است هر چه مىخواهيد بگوييد، خاصيتى در اين موجود است
كه در آن يكى وجود ندارد و اين يك حقيقت خارجى است نه خيالى!
3- از راه بوييدن.
4- از راه لمس كردن، به همان كيفيت كه در رنگ و وزن گذشت، خلاصه، اشتباه حواس
حد و حدود معينى دارد كه نبايد پا از دايره آن بيرون گذاشت و به همه جا تعميم داد
و اشتباه حواس در كيفيت و چگونگى خواص اشياست نه در اصل خواص آنها، تعيين درجه
حرارت آب چيزى است و اصل وجود حرارت به طور اجمال چيز ديگر، ولى ايده آليست ظاهر
بين حاضر نيست اين دقت را به خرج دهد، همين كه در موارد خاصى اشتباه حواس ثابت شد
چشم و گوش بسته و بطور كلى وجود خواص اشيا و خود اشيا را انكار مىكند.
اما دليل دوم را بطور ساده و مختصر اينطور
مىتوان پاسخ داد: وقتى ما به فكر وجدان خود مراجعه كنيم خود را عالم و محيط به
خارج و موجوداتى كه در مقابل حواس ما قرار مىگيرند مىبينيم، درست است كه موجودات
خارجى شخصاً هيچ وقت قدم به محوطه فكر ما نمىگذارند ولى آيا علم و احاطه خود را
به خارج مىتوانيم انكار كنيم؟ اين علم و خارج بينى از كجا پيدا شده؟! جوابش يك
كلمه است: (دقت كنيد):
اين اثر، خاصيت «انعكاس ذهن» و «كاشفيت علم» است به عبارت سادهتر، ما دو قسم
متمايز از حالات نفسانى داريم يكى مانند نشاط و سرور و غم و اندوه كه واقع نمايى
ندارد و حكايت از عالم خارج نمىكند (گو اينكه علل خارجى دارد)، دوم علوم و تصورات
ماست كه محيط خارج را براى ما كشف كرده و از آن حكايت مىكنند و اين خاصيت ذاتى صفت علم است، ما نبايد منتظر باشيم كه موجودات خارجى قدم رنجه كرده در محوطه مغز ما
بيايند بلكه تصورات و علوم ما كه زائيده تأثر حواس ما از خارج هستند با آن «خاصيت واقع نمايى» كه
دارند ما را به عالم خارج محيط مىسازند، دليل
آن هم همان وجدان و درك روشن ماست. (دقت كنيد):