نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 204
را از هر گونه تهمتهاى ناروا پاك مىسازد، اثر عجيبى گذاشت تا آنجا كه
قطرههاى اشك شوق، از ديدگان دانشمندان مسيحى سرازير گشت، و «نجاشى» صدا زد به خدا
سوگند: نشانههاى حقيقت در اين آيات نمايان است!
هنگامى كه «عمرو» خواست در اينجا سخنى بگويد، و تقاضاى سپردن مسلمانان را به
دست وى كند، «نجاشى» دست بلند كرد، و محكم بر صورت «عمرو» كوبيده گفت:
خاموش باش! به خدا سوگند اگر بيش از اين سخنى در مذمت اين جمعيت بگوئى تو را
مجازات خواهم كرد!
اين جمله را گفت و رو به مأمورين كرده، صدا زد، هداياى آنها را به آنان
برگردانيد و آنها را از «حبشه» بيرون نمائيد، و به جعفر و يارانش گفت: آسودهخاطر
در كشور من زندگى كنيد!
اين پيشآمد، علاوه بر اثر تبليغى عميقى كه در زمينه شناساندن اسلام به جمعى
از مردم «حبشه» داشت، سبب شد كه مسلمانان «مكّه» جداً روى اين پايگاه مطمئن حساب
كنند، و مسلمانان تازه وارد را براى آن روز كه قدرت كافى بيابند، به آنجا روانه
سازند.
سالها گذشت، پيامبر صلى الله عليه و آله هجرت كرد، كار اسلام بالا گرفت،
عهدنامه «حديبيه» امضاء شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله متوجه فتح «خيبر» گشت.
در آن روز كه مسلمانان از فرط شادى به خاطر در هم شكستن بزرگترين كانون خطر
يهود در پوست نمىگنجيدند، از دور شاهد حركت دستهجمعى عدهاى به سوى سپاه اسلام
بودند، چيزى نگذشت كه معلوم شد، اين جمعيت همان مهاجران حبشهاند كه به آغوش وطن
باز مىگردند در حالى كه قدرتهاى اهريمنى دشمنان در هم شكسته شده و نهال اسلام به
قدر كافى ريشه دوانيده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله با مشاهده «جعفر» و مهاجران «حبشه»، اين جمله
تاريخى را فرمود:
لا أَدْرِى أَنَا بِفَتْحِ خَيْبَرَ أَسُرُّ أَمْ بِقُدُومِ جَعْفَرَ؟!:
نام کتاب : شان نزول آيات قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 204