مادّيين و
ماترياليستهاى جديد غالباً جبرى هستند، به خصوص آنهايى كه اقتصاد را سرچشمه اصلى
همه مسائل اجتماعى مىدانند، روى جبر تكيه كرده و آن را به سراسر تاريخ بشر
مىكشانند، افراد را تحت تأثير جبرىِ ساختمانِ ابزار توليد مىدانند و جامعهها را
تحت حكومت جبر تاريخ.
«دكتر آرانى» در جزوه
«جبر و اختيار» پس از آن كه مىگويد:
«در طبيعت هيچ امرى بدون علّت و دليل واقع
نمىشود و عموم حوادث مبتنى بر قوانين معيّن و نظام مسلّمى است، در صورتى كه قبول
كرديم هر امرى را علّتى و هر علّتى را معلولى است، يعنى همواره متعاقب هر موقعيّت
و علل معيّنى نتايج معيّنى مىآيد، نمىتوانيم تصوّر كنيم كه دنيا، ممكن باشد»
(بلكه همه چيز جنبه جبرى دارد).
سپس در مورد
اعمال انسان مىگويد: علّت پيدايش اين عقيده (اختيار و
آزادى اراده) از اين جاست كه اغلب اوقات «تصوّر
استقلال اراده» را با خود «استقلال و اختيار»
اشتباه مىكنند؛ مثلًا فرض كنيم ناطقى در موقع نطق، ليوان آبى را در برابر دارد و
پس از آن كه مدّتى صحبت كرد جرعهاى از آب ليوان مىنوشد؛ كسى او را مجبور به
نوشيدن آب نكرده و او به اختيار خود ليوان را برداشته و نوشيده است. به يقين اين
اختيار را نيز احساس مىنمايد ولى آيا اطمينان او بر اختيار خويش، دليل براين است
كه او واقعاً با اختيار آب را نوشيده؟ نه، زيرا هر شخص دقيقى مىفهمد كه اگر ناطق،
ليوان آب را با اين حرارت سر كشيده، علّت اين است كه گلويش، خشك شده و اين خشكى
گلو در اثر حرف زدن اوست كه منتج به حدوث تغييراتى در گلوى او شده كه بالاخره منجر
به آشاميدن گرديده، پس علّت اين كار تغيير فيزيولوژى (جسمانى و
آلى) بوده كه در ناطق ما پيدا شده و او را مجبور به