نحوه ادراك فطرى و راه عقلى است كه يكى از چشمههاى آن، از ژرفاى روان ناخود
آگاه فوران مىكند. «مفهوم دينى» يا به طور صحيحتر
«مفهوم مقدّس»، نسبت به مفاهيم «زيبايى» (مربوط به هنرهاى اصيل) و «نيكى» (مربوط به اخلاق) و «راستى» (مربوط به علم) مقوله چهارمى است كه داراى همان اصالت و استقلال سه مفهوم
ديگر است.
مىتوان گفت اين حس نه تنها زاييده احتياجات و نيازمندىهاى زندگى و
نارسايىهاى فكرى بشر و يا مخلوق سه حسّ ديگر نيست، بلكه علاوه بر اين كه از
استقلال مطلق و اصالت بهرهمند است، بر ساير احساسات سه گانه سايه انداخته و شايد
ريشه اصلى آنها را تشكيل دهد.
درست است كه تا كنون نسبت به سه حسّ ديگر (راستى، نيكى و زيبايى) اطّلاع كافى
داشتهايم و پيرامون انعكاسات آن در زندگى فردى و اجتماعى مطالعه و بهره بردارى
نمودهايم، ولى مطالعات دقيق در پديدههاى روانى و تاريخ بشر از دورترين زمان تا
امروز، افق وسيعى براى شناخت اصالت حسّ چهارم، يعنى حسّ مذهبى در برابر ما گشوده
است.
قراين اصالت حسّ مذهبى:
در بحث گذشته گواهى جمعى از روانشناسان را پيرامون اصالت حسّ مذهبى در برابر
حسّ راستى، نيكى و زيبايى دانستيم، قراينى در دست داريم كه اصالت آن را تأييد
مىكند كه در ادامه مهمّترين آنها را يادآور مىشويم:
1- تاريخ بشر از قديمىترين ايّام تا امروز نشان
مىدهد كه مفهوم «مقدّس» يا مفهوم «پرستش و نيايش» هميشه با زندگى انسانها آميخته بوده است و جامعهاى را در جهان- چه در گذشته
و چه در حال- نمىتوان يافت كه اين مسائل به نوعى در آن منعكس نباشد و يا حدّاقل
بسيار نادر است.