3-
انسان از نظر «جسم» و «روح»
از تنهايى مىگريزد، در حالى كه ادامه زندگى، او را به سوى تنهايى سوق مىدهد،
بستگان و دوستان او يكى پس از ديگرى از دست مىروند و جاى خالى آنها در زندگى او،
به شكل وحشتناكى وى را در فشار قرار مىدهد.
ايمان به يك
مبدأ ازلى و ابدى كه حمايت كننده و مهربان است مىتواند تا حدّ زيادى جاى خالى
آنها را پر كند.
4-
مصائب، شكستها و ناكاميها خواه ناخواه در زندگى اغلب مردم وجود دارد؛ ايمان به يك
مبدأ جبران كننده، و ايمان به زندگى جاودان پس از مرگ كه ميعادگاه همه انسانها
باشد، بهترين تسكين دهنده آلام ناشى از اين حوادث است.
5-
ناراحتى وجدان را كه به هنگام ارتكاب گناهان و اعمال خلاف پيدا مىشود، مىتوان با
ايمان به يك مبدأ بخشنده، آمرزنده و مهربان تسكين داد؛ وجود اين ناراحتى همانند
نياز به تسكين آن از طريق ايمان به يك وجود قادر مافوق طبيعى قابل انكار نيست.
مجموع اين
جهات پنجگانه و مانند آن از نظر روانى، اخلاقى و اجتماعى، نيازهايى در انسان به
وجود مىآورد كه براى برطرف ساختن اين نيازها و تسكين آلام ناشى از آنها، به سوى
يك ايمان مذهبى كشيده مىشود.
تحقيق و
بررسى:
در برابر اين
فرضيّه (فرضيّه گرايش به مذهب بر اثر انگيزههاى اخلاقى و اجتماعى) بايد به چند
موضوع دقّت كرد:
1-
شكّى نيست كه در محتواى يك مذهب صحيح و راستين قدرت جوابگويى به نيازهاى انسانى
وجود دارد، خواه اين نيازها جنبه اجتماعى و اخلاقى داشته باشد يا جنبه فردى و
جسمانى؟