به عنوان
مثال چه كسى مىتواند اثر تسكين بخشى «مذهب»
را در برابر آلام و اندوههايى كه بشر قادر به درمان آنها نيست، انكار كند؟ زيرا
ايمان مذهبى به اتّكاى قدرت لا يزال الهى، روزنه اميدى در برابر افرادى كه منهاى
آن در يأس كامل فرو رفتهاند مىگشايد و به آنها نويد نجات مىدهد.
مگر نه اين
است كه مذهب مىگويد در حال اضطرار و ناتوانى مطلق، تنها كسى كه به نداى انسانها
پاسخ مىگويد و مشكلات را به لطف خود مىگشايد خدا است:
« «أَمَّن يُجِيبُ
الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ الْسُّوءَ»؛ يا كسى كه
دعاى مضطر را اجابت مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد». [1]
و يا چه كسى
مىتواند نقش عقايد مذهبى را در نجات بخشى انسانها از رنج تنهايى در برابر عظمت
مشكلات، منكر شود و دعوت آن را به ايستادگى و مقاومت در برابر مشكلات- با استظهار
به توان و قدرت مبدأ عالم هستى- ناديده بگيرد؟
« «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا
رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلئِكَةُ أَلَّا
تَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ»؛ به يقين كسانى كه گفتند: پروردگار
ما خداوند يگانه است سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه نترسيد و
غمگين مباشيد».[2]
و نيز انكار
نمىكنيم كه راز و نياز با خدا نوعى آرامش به روح انسان مىبخشد و از تنهايى
وحشتناكى كه بالقوّه در عمق زندگى مادّى، نهفته است رهايى مىبخشد:
« «قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ
مِّنْ ظُلُماتِ البَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً ...*
قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَ مِن كُلِّ كَرْبٍ»؛ بگو چه كسى
شما را از تاريكىهاى خشكى و دريا رهايى مىبخشد در حالى كه او را با حالت تضرّع
(و آشكارا) و در پنهانى