responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 637

فرزند برادر بپرس! گفتم: شما جمعيّت قضات كار عجيبى داريد، مسأله‌اى در امور مالى يا مربوط به ازدواج و خون، نزد شما مطرح مى‌شود و در آن به رأى خود قضاوت مى‌كنيد، امّا همان مسأله نزد قاضى «مكّه» مطرح مى‌شود او رأى ديگرى صادر مى‌كند، و باز همان مسأله نزد قاضى بصره و قاضى يمن و قاضى مدينه مطرح مى‌شود آنها نيز آراى ديگرى صادر مى‌كنند كه بر خلاف آراى قبلى است، سپس همه شما نزد خليفه‌اى كه شما را به منصب قضاوت نصب كرده است جمع مى‌شويد و از آراى مختلف، او را با خبر مى‌سازيد و او رأى همه شما را (با آن همه ضدّ و نقيضها) صحيح مى‌شمرد! در حالى كه خداى شما يكى و پيامبرتان يكى و دين شما يكى است، آيا خداوند، شما را به اختلاف دعوت كرده و اطاعتش نموده‌ايد؟ يا شما را از آن نهى فرموده و نافرمانى كرده‌ايد؟ يا شما در تشريع احكام، شريك خدا هستيد و حق داريد هر چه مى‌خواهيد بگوييد و حكم صادر كنيد و بر او لازم است كه راضى باشد؟ يا اين كه خداوند، دين ناقصى را نازل كرده و از شما براى تكميلش يارى طلبيده است؟ يا دين كاملى را نازل كرده ولى رسول اللّه (ص) در ابلاغ آن كوتاهى نموده؟ راستى چه پاسخ مى‌گوييد؟

«ابن ابى ليلى» گفت: از كجا هستى اى فرزندم گفتم: از اهل بصره، گفت:

از كدام قبيله‌اى؟ گفتم: از طايفه «عبد قيس»، گفت: از كدام شاخه‌هاى آن؟

گفتم: از «بنى اذينه»، گفت: با «عبد الرحمن ابن اذينه» چه نسبتى دارى؟ گفتم:

او جدّ من است.

در اين جا او به من خوش آمد گفت و مرا نزد خود نشانيد و گفت: برادرزاده سؤال كردى و خشونت به خرج دادى و در سخن خود اصرار ورزيدى و اعتراض كردى و من انشاء اللّه جواب تو را مى‌گويم.

امّا سؤال تو در باره اختلاف آراى قضات، به دليل اين است كه هر مسأله‌اى‌

نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 637
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست