نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 612
نزديكى با حوادث سياسى و تاريخى بعد از رسول اللّه (ص) مىباشد و شرح اين
ماجرا به گونهاى كه به درازا نكشد و از طرز بحثهاى ما خارج نشود چنين است:
1- دوران حيات رسول اللّه (ص) پر از طوفانها و حوادث سخت اجتماعى و سياسى و
نظامى بود و مجال زيادى براى مسلمين براى فرا گرفتن همه احكام، باقى نمىگذاشت، هر
چند اصول اساسى آنها در قرآن تبيين شده بود.
2- بعد از رسول خدا (ص) كه جامعه اسلامى به سرعت رو به گسترش مىرفت هر روز
مسائل تازهاى در احكام فقهى اسلام پيدا مىشد و مسلمين با مسائل جديد بىشمارى رو
به رو شدند كه در احاديث رسول اللّه (ص) پاسخ آن را نمىيافتند.
افزون بر اين، مخالفت شديد بعضى از خلفا (عمر) با نوشتن و نقل احاديث رسول
اللّه (ص) [1] به گمان
اين كه مزاحم نشر قرآن مىشود، بسيارى از احاديث رسول اللّه را به بوته فراموشى
سپرد و احساس كمبود منابع براى مسائل فقهى مورد نياز بيشتر مىشد، و فقهاى اسلام و
مخصوصا دستگاه خلافت كه دائما با مسائل فقهى جديد درگير بود در تنگناى سختى قرار
گرفتند، اگر بگويند اسلام براى اين مسائل مختلف اعم از حقوقى و جزايى و فردى و
اجتماعى پاسخ ندارد، چگونه با آيه «الْيَوْمَ
أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ
لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»، امروز دين شما
را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين و آيين
(جاويدان) شما برگزيدم و راضى شدم» [2] سازگار خواهد بود؟
[1] مرحوم «علامه امينى» در جلد 6
«الغدير» مدارك مشروح اين مسأله را از مهمترين كتب عامّه مانند «سنن ابن ماجه» و
«سنن دارمى» و «مستدرك حاكم» در «تذكرة الحفاظ» و «كنز العمال» و غير آن تحت عنوان
«نهى الخليفة عن الحديث» ذكر كرده و نشان داده كه چگونه عمر از نقل احاديث رسول
اللّه (ص) نهى مىكرد و راويان حديث را حبس يا تهديد به تبعيد و ضرب مىنمود، اين
بحث بسيار عبرتانگيز و تأسف برانگيز است.