نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 403
مهمى ايراد كند تمام نيروهاى فكرى خود را متمركز مىسازد مثل اين كه همه آنها
را در يك اتاقى جمع و فشرده كرده است، امّا هنگامى كه آن تمركز از ميان مىرود
همانند اين است كه از آن اتاق در بسته بيرون آمده و در فضاى باز قرار گرفته است.
جمله «تلك شقشقة هدرت ثمّ قرّت» با توجّه به اين كه «شقشقه» در اصل به معنى قطعه پوستى
بادكنك مانند است كه وقتى شتر به هيجان در مىآيد از دهان خود بيرون مىفرستد و
هنگامى كه هيجانش فرو نشست به جاى خود باز مىگردد و با توجّه به اين كه خطباى
زبردست هنگامى كه در اوج هيجان و شور قرار مىگيرند به آنها «ذو شقشقة» گفته
مىشود، كنايه از اين است كه اين سخنان، اسرار درون من بود كه از سوز دل خبر
مىداد، هنگامى كه به هيجان آمدم ايراد خطبه كردم ولى الآن كه به خاطر مطالعه نامه
و سؤالات سائل، آن حال و هوا تغيير يافت ديگر آمادگى براى ادامه آن سخن را ندارم.
نكته قابل توجّه اين كه ابن ابى الحديد از استادش (مصدّق بن شبيب) نقل مىكند:
اين خطبه را براى «ابن خشّاب» خواندم هنگامى كه به كلام «ابن عبّاس» رسيدم كه از
ناتمام ماندن اين خطبه اظهار تأسف شديد كرده، گفت: «اگر من در آن جا بودم به «ابن
عباس» مىگفتم: مگر چيزى در دل امام (ع) باقى مانده بود كه به آن اشاره نكند تا تو
تأسف بر آن بخورى؟! به خدا سوگند آنچه در باره اوّلين و آخرين خلفا بود بيان كرد»!
«مصدّق» مىگويد: به «ابن خشاب» كه مرد شوخى بود گفتم منظورت از اين سخن اين است
كه اين خطبه مجعول است؟ گفت: «به خدا سوگند من به خوبى مىدانم كه آن كلام امام
است، همان گونه كه مىدانم تو مصدّق هستى»! [1] «سيّد رضى» در پايان اين خطبه، به شرح چند جمله پرداخته،
مىگويد:
«مقصود امام (ع) از اين كه او را به
شتر سوارى سركش تشبيه كرده، اين است كه
[1] شرح ابن ابى الحديد، جلد 1، صفحه
205 (با تلخيص).
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 403