چنان كه گذشت، بسيارى از افرادى كه شرح حالشان در رجال الكشّى آمده است، صاحب تأليف بودهاند؛ ليكن در آن، به هيچ يك از تأليفاتشان اشارهاى نگرديده است. حتّى در بيشتر موارد، از مؤلّف بودن آنان نيز ياد نشده است و تنها در مواردى اندك، به صاحب تأليف بودن و يا تأليف داشتن آنان در فلان موضوع، اشاره شده است.
براى نمونه، كشّى رحمه الله در شرح حال فضل بن شاذان، مىگويد:
گفته شده كه فضل داراى 160 تأليف بوده است.[1] يا در شرح حال ابو يحيى جرجانى، مىگويد:
وى در ردّ حشويه تأليفات بسيار دارد و كتابهاى زيبايى نيز در فنون احتجاج و مناظره، تأليف نموده است.[2] و يا در شرح حال حسين و حسن اهوازى[3] به تأليفات آنان هم اشاره كرده است.
كشّى رحمه الله براى برخى از افراد، عنوانى مستقل اختصاص نداده و آنان را تنها در شرح حال ديگرى آورده است.
براى نمونه، نصر بن صبّاح (از مشايخ كشّى) را در شرح حال سلمان فارسى در سند روايت شماره 42 و همچنين در شرح حال مفضّل بن عمر در سند روايت شماره 584، به غلو توصيف كرده است.
نيز برخى از افراد را، هم در عنوان مستقل و هم در ضمن يك يا چند عنوان ديگر، معرّفى كرده است.
براى نمونه، وى محمّد بن سنان را در عنوانى مستقل آورده و در شرح حالش، روايتى نقل كرده است. سپس او را در شرح حال مفضّل بن عمرو در سند يك روايت آورده است. سپس در عنوانى مشترك، به شرح حال صفوان بن يحيى، زكريّا بن آدم،