قول هفتم. قرائت «أسند»، به صيغه فعل مجهول و مراد از «أُسنِدَ عنه» تلقّى (دريافت) حديث از صاحب شرح حال، به صورت سماع (و نه به صورت اخذ از كتاب) است.
بر اساس اين قرائت، ضمير در «عنه» به صاحب شرح حال برمىگردد.
سيّد بحر العلوم در شرح حال محمّد بن عبد الحميد بن سالم عطّار، اين قول را براى عدم تأليف كتاب به وسيله عبد الحميد (پدر محمّد) شاهد آورده است. وى مدّعى شده است كه تتبّع در موارد كاربرد اين تعبير، رهنماى به اين معناست.[1] برخى از معاصران، در ردّ اين قول گفتهاند كه بسيارى از كسانى كه اين جمله در شرح حالشان آمده، مؤلّف بودهاند؛[2] ليكن چنان كه پيش از اين[3] نيز از معجم رجال الحديث نقل كرديم و تتبّع موارد كاربرد اين تعبير در رجال الطوسى بر صحّت آن گواهى مىدهد، بيشتر كسانى كه شيخ طوسى رحمه الله آنان را با اين تعبير توصيف كرده، مجهول و غير معروف اند و براى برخى از آنان حتّى يك روايت هم يافت نمىشود. بنا بر اين، نكته فوق در ردّ اين وجه، كافى به نظر نمىرسد.
قول هشتم. قرائت «أسند»، به صيغه متكلّم وحده فعل مضارع معلوم است و مراد از «أُسنِدُ عنه» اين است كه شيخ طوسى رحمه الله از وجود سندى متّصل از سوى خويش به صاحب شرح حال، خبر داده است.
بر اساس اين قرائت، فاعل فعل «أُسنِدُ» شيخ طوسى است و ضمير در «عنه» به صاحب شرح حال برمىگردد.