ولى كسانى كه قدرت شناخت شيوهها و اصطلاحات را نداشتهاند، هر گاه اين گونه اصطلاحات را در كتاب نجاشى ديدهاند، بر وى اعتراض كردهاند كه: نجاشى درباره راوىِ مورد بحثش نگفته كه از امام عليه السلام روايت ندارد، و مدح يا ذمّى را نيز دربارهاش نياورده است؛ بلكه وى تنها نام شخص را آورده و نسبت به هر چيز زايد بر آن، سكوت كرده است.
بدين ترتيب، براى تو روشن شد كه كسى كه نجاشى از او نام برده و ذم يا مدحى از او ننموده است، در نزد نجاشى از هر اشكالى در مذهبش و هر قدحى در روايتش سالم است. بنا بر اين، سند حديث از جهت چنين شخصى، قوى خواهد بود و حسن يا موثّق شمرده نمىشود.
نيز كسى كه حسن بن داوود، تنها نام وى را در بخش ممدوحان آورده و برايش مدح و قدح نياورده، چنين است. بنا بر اين، سند از جهت چنين شخصى، از نوع قوى شمرده مىشود.[1] در كلام مير داماد، پنج ادّعا وجود دارد كه هر يك جاى بررسى دارد:
ادّعاى اوّل. نجاشى رحمه الله، كسانى را كه مدح يا ذم نكرده- و به اصطلاح، مهمل گذارده- فاقد روايت مىدانسته است.
بررسى:
اين مطلب، مخالف شيوه نجاشى است؛ زيرا وى تمام آنچه را كه درباره راوى مىدانسته، و حتّى جزئيّات را، نقل كرده است.
بنا بر اين، در صورتى كه وى اعتقاد داشته كه شخص مورد نظرش، روايت ندارد، به آن تصريح كرده است[2].[3] ادّعاى دوم. ابن داوود، در مواردى كه نجاشى رحمه الله شخصى را راوى يا صاحب كتاب