responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاريخ حديث شيعه در سده هاى هشتم تا يازدهم هجرى نویسنده : خدايارى، علي نقى؛ پور اكبر، الياس    جلد : 1  صفحه : 287

شاه اسماعيل و پسرش طهماسب، براى تعليم اصول و فروع مذهب امامى اثنا عشرى، نخست از عالمان معدودى كه در ايران بودند، استفاده كرده، آنان را به شهرهاى مختلف فرستادند؛[1] ولى فقدان عالمان كافى و منابع متقن و استوار، ثابت كرد كه با وجود جذب علماى خارج از كشور، تشيّع نمى‌تواند در مقام عمل، در تمام ايران، مذهب رسمى واقع شود.[2] بنا بر اين، سلاطين صفوى دريافتند كه با زور شمشير مى‌توان اهل سنّت را به قبول تشيّع وا داشت؛ ولى ترويج بنيادى تشيّع، به وسيله ديگرى نياز دارد.

از اين رو، شيوه سربداران (دعوت از شهيد اوّل) را در پيش گرفتند؛ چرا كه ساختن جامعه‌اى مبتنى بر شريعت، به معناى يك رويه مذهبى استاندارد شده، چيزى بود كه قزلباش‌ها و همچنين عالمان برجسته ايرانى، آماده القاى آن در سلسله جديد، نشده بودند.[3] اين عوامل در شرايط سختگيرى‌هاى مذهبى عليه شيعيان،[4] در آن زمان، شاه جوان را مجبور ساخت كه بعد از فتح بغداد به سال 914 ق، علماى مذهب را از بحرين، كوفه، حلّه و جبل‌عامل براى نشر معارف شيعه و تعليم و اجراى احكام مذهب شيعه به ايران دعوت نمايد.[5] اين‌گونه بود كه وظيفه تبليغ مذهب شيعه به عهده آن گروه از عالمان شيعه واگذار شد كه از كانون‌هاى علمى تشيّع در دنياى تازى، بويژه جبل عامل، در جنوب لبنان، به ايران مهاجرت كرده بودند.[6]


[1]. حبيب السير، ج 4، ص 603- 617؛ روضات الجنّات، ج 7، ص 196.

[2]. روزگاران ديگر، ص 34.

[3]. مجلّه حكومت اسلامى، ش اوّل از سال سوم، ص 123- 129،« علماى جبل عامل در دولت صفويه»، ريو لاجوردى، ترجمه مصطفى فضائلى.

[4]. شاه طهماسب اوّل، ص 620.

[5]. روزگاران ديگر، ص 214؛ ايران عصر صفويه، ص 29؛ شاه طهماسب اوّل، ص 620.

[6]. دين و دولت در ايران، ص 54.

نام کتاب : تاريخ حديث شيعه در سده هاى هشتم تا يازدهم هجرى نویسنده : خدايارى، علي نقى؛ پور اكبر، الياس    جلد : 1  صفحه : 287
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست