نام کتاب : آسيب شناخت حديث نویسنده : مسعودى، عبدالهادى جلد : 1 صفحه : 247
نمونه ديگر و کم رنگتر، احاديثي است که برخي از اقوام، شهرها و يا اصناف خاص را ستايش يا نکوهش ميکنند. اگر حديثي، شهر و يا قوم و قبيله ما را در صدها سال پيش و در عصر صدور حديث ستوده باشد، آن را عام و کشدار ميبينيم تا روزگار ما را نيز در بر گيرد؛ ولي اگر شهر و قبيله ما را نکوهيده باشد، حديث را محدود و زماندار و يا حتي مصحّف و مجعول ميخوانيم! مشکل، اين جا است که اين هر دو معنا را بدون جست و جوي کامل ارائه ميکنيم و در حالي به دفاع از آنها ميپردازيم که قرينهها و نيز آرا و نظريات ديگران را بررسي نکردهايم. اين، راهي نادرست و پرآفت است و ما را در فهم حديث، دچار خطا ميکند.
راه حلّ آسيب
براي رويارويي با تأثير گرايشهاي دروني بر شناخت و فهم حديث، نخستين و مهمترين کار، تهي کردن خود از هواهاي نفساني است. بايد بکوشيم که حديث را وسيلهاي براي کسب دنيا و پيش بردن مقاصد مادّي خويش نشمريم. ما ميتوانيم با تقواي الهي و بصيرت حاصل از آن، به شرط رعايت ديگر بايستههاي پژوهش، مفاهيم روشن احاديث را درک کنيم. اين فهم، در بسياري از احاديث، دستيافتني است؛ زيرا امامان مانند پيامبران، در اندازه ما سخن گفتهاند و اصل برخاسته از حديث پيامبر اکرم: «إنّا معاشر الأنبياء أُمِرنا أن نُکَلِّمَ النّاس علي قَدرِ عُقولِهم» [1] را رعايت نمودهاند. هرچند اين فهم، در احاديث صعب و مستصعب (سخت و پيچيده)، دير و کُند اتفاق ميافتد؛ اما بيشتر احاديث، به طور متعارف و نزد همگان، معنايي روشن و بينياز از تأويل دارند. اين نکته، در باره متون قرآني نيز صدق ميکند. از اين رو، هرچند موضوع بحث ما فهم حديث است و نه قرآن، حديثي را در اين باره ميآوريم؛ زيرا از يک سو ملاک فهم قرآن، در فهم سخن ائمه نيز جاري است و از سوي ديگر، اين دو با يکديگر پيوند دارند. شخصي، سخن برخي از غاليان را براي امام صادق عليه السلام نقل ميکند و امام در پاسخ او ميفرمايد: