نام کتاب : آسيب شناخت حديث نویسنده : مسعودى، عبدالهادى جلد : 1 صفحه : 139
صادق عليه السلام، چنين گزارش مى کند: كانَ المُغَيرةُ بْنُ سَعيدٍ يَتَعَمَّدُ الكِذْبَ عَلَى أبي، وَيَأخُذُ كُتُبَ أصْحَابِهِ وَكانَ أصْحابُهُ المُستَتِرونَ بأصْحابِ أبي يَأخُذُونَ الكُتُبَ مِنْ أصْحابِ أبي فَيَدْفَعُونَها إلى المُغَيرَةِ، فَكانَ يَدُسُّ فِيها الكُفْرَ وَالزَّنْدَقَةَ، وَيُسْنِدُها إلى أبي ثُمَّ يَدْفَعُها إلى أصْحَابِهِ وَيَأمُرُهُم أنْ يَبُثُّوها في الشِّيْعَةِ، فَكُلَّما كانَ في كُتُبِ أصْحابِ أبِي مِن الغُلُوِّ فَذَاکَ مَا دَسَّهُ المُغَيرَةُ بْنُ سَعيدٍ في كُتُبِهِم. [1] مغيرة بن سعيد، به عمد، بر پدرم [امام باقر عليه السلام] دروغ ميبست. ياران او که خود را ميان اصحاب پدرم پنهان کرده بودند، کتابهاي حديثي را از اصحاب پدرم ميگرفتند و به او ميرساندند. او هم کفر و زنديقيگري را ميان آنها وارد ميکرد و به پدرم نسبت ميداد، آن گاه، آن کتابها را به يارانش باز ميگردانْد و به آنان فرمان ميداد که آن کتابها را ميان شيعيان، پخش کنند. پس هرچه از غلو که در کتابهاي اصحاب پدرم ديده ميشود، از همان دست بُردنهاي مُغَيره است. اهل سنّت نيز از شخصى به نام خالد بن نجيح مصرى، نام بردهاند که احاديثى را در ميان کتابهاى سعيد بن ابي مريم و ابو صالح کاتب اللّيث، وارد کرده است [2] . ابن ابي العوجا نيز روايتهايي را در کتابهاي استاد و سرپرستش، حمّاد بن سلمه، جاي داده است. وضع، شيوه ديگري نيز دارد که آن را روش تطبيقي ناميده و توضيح آن را در کتاب وضع و نقد حديث [3] آوردهايم.
[1] اختيار معرفة الرجال، شيخ طوسي، ج 2، ص 491، ش 402.[2] ر.ک: تهذيب التهذيب، ج 5، ص 227؛ الجرح و التعديل، ابن ابي حاتم رازي، ج 3، ص 355، ش 1605. در رجال شيعه نيز فردي به نام خالد بن نجيح جوان کوفى، از اصحاب امام صادق و امام کاظم عليهم السلام شمرده شده که طبقه روايي او با اين شخص، يکسان نيست.[3] وضع و نقد حديث، صص 166ـ169.
نام کتاب : آسيب شناخت حديث نویسنده : مسعودى، عبدالهادى جلد : 1 صفحه : 139