نام کتاب : آسيب شناخت حديث نویسنده : مسعودى، عبدالهادى جلد : 1 صفحه : 108
متن مفصّل: أنَّ أبا هُريرةَ قالَ: بَينَما نحنُ جُلوسٌ عندَ النبيِّ إذ جاءَه رجلٌ فَقالَ: «يا رسول الله! هَلَكْتُ». قال: «ما لكَ؟». قال: «وَقَعْتُ علَى امرَأتي وأنا صائمٌ». فقال رسول الله: «هل تَجِدُ رَقَبَةً تُعْتِقُها؟». قال: لا. قال: «فَهََل تَستطيعُ أن تَصومَ شَهرينِ مُتتابعَينِ؟». قال: لا. فقال: «فَهل تَجِدُ إطعامَ سِتِّينَ مِسكيناً؟». قال: لا. قال: فَمَكَثَ عندَ النبيِّ. فَبَينا نحنُ على ذلك، أتي النبيُّ بِعَرْقٍ فيه تمرٌ ـ والعرقُ المِكتَلُ ـ ، قال: «أينَ السائلُ؟». فقال: أنا. قال: «خُذْها فَتَصَدَّقْ بِه». فقالَ الرجلُ: «أعَلَى أفقرَ مِنِّي يا رسول الله؟ فَواللهِ ما بينَ لابَتَيْها ـ يُريدَ الحَرَّتَيْنِ ـ أهلُ بيتٍ أفقَرُ مِن أهلِ بيتي». فَضَحِكَ النبيُّ حتَّى بَدَت أنيابُه، ثمّ قال: «أطْعِمْه أهلَكَ». [1]
متعه
متن مختصر: غنيم: سألتُ ابنَ أبي وَقاصٍ عنِ المُتعَةِ، فقال: فَعَلْناها وهذا كافرٌ بِالعُرُشِ ـ يعني معاوية ـ. [2] با مطالعه اين متنِ مختصر، نميفهميم که راوي، از چه سخن ميگويد. آيا مقصودْ متعه نساء است و يا متعه حجّ تمتّع؛ اما متن تفصيلي آن را روشن ميکند. متن تفصيلي: عن محمد بن عبد الله بن نوفل بن الحارث بن عبد المطلب، أنه حَدَّثَه أنَّه سَمِعَ سعدَ بنَ أبي وقاصٍ، والضحاكَ بنَ قيس ـ عامَ حجِّ معاويةِ بنِ
[1] مردي نزد پيامبر خدا آمد و گفت: آتش گرفته است. پيامبر فرمود: «چه شده است؟». عرض کرد: «در ماه رمضان، با همسرم درآميختم». پس پيامبر زنبيلي به نام عَرْق را آورد و فرمود: «آنکه آتش گرفته، کجا است؟». آن مرد گفت: «اين جا هستم». پيامبر فرمود: «اين را کفّاره بده»؛ صحيح بخاري، ج 2، ص 235، باب إذا جامَعَ في رمضانَ، عمدة القاري، العيني، ج 11، ص 26.[2] در حالي که ما نزد پيامبر نشسته بوديم، مردي نزد ايشان آمد و عرض کرد: اي رسول خدا! هلاک شدم. پيامبر فرمود: چه شده؟ عرض کرد: در حال روزه، با همسر خود در آميختم. پيامبر فرمود: آيا ميتواني بندهاي را آزاد کني؟ عرض کرد: نه. پيامبر فرمود: آيا ميتواني دو ماه پياپي روزه بگيري. عرض کرد: نه. پيامبر فرمود: آيا ميتواني به شصت مسکين غذا بدهي؟ عرض کرد: نه. مرد نزد پيامبر ماند. در حالي که ما نيز همچنان نشسته بوديم، پيامبر زنبيلي پر از خرما آورد و فرمود: سؤالکننده کجا است؟ مرد عرض کرد: اين جا هستم. پيامبر فرمود: اين را بگير و کفّاره بده. آن مرد گفت: اي رسول خدا! به کسي فقيرتر از خودم بدهم؟ به خدا سوگند، بين دو حَرّه (سنگلاخ)ي مدينه، خانوادهاي فقيرتر از خانواده من نيست. پس پيامبر لب به خنده گشود؛ به گونهاي که دندانهاي پيشينش آشکار شد. آن گاه فرمود: «آن را صرف خوراک خانوادهات کن»؛ صحيح بخاري، ج 2، ص 236، باب إذا جامَعَ في رمضانَ ولم يكن له شئٌ فَتَصَدَّقَ عليه فليكفّر.[3] از ابن ابي وقاص در باره متعه پرسيدم. گفت: «آن را انجام داديم، در حالي که اين ـ يعني معاويه ـ در مكّه و کافر بود»؛ البداية و النهاية، ابن كثير، ج 5، ص 153.[4] محمد بن عبد الله ميگفت که شنيده است: سعد بن ابي وقاص و ضحّاک بن قيس، در سالي که معاويه حج گزارد، با هم در باره حج تمتّع گفت و گو ميکردند. ضحاک ميگويد: آن (يعني متعه حج) را جز کسي که امر خدا را ناديده ميگيرد، نميگزارد. سعد ميگويد: برادرزاده! بد گفتي. ضحاک ميگويد: عمر بن خطاب از آن باز ميداشت. سعد پاسخ ميدهد: پيامبر خدا آن را انجام داده و ما نيز همراه او انجام دادهايم»؛ البداية و النهاية، ج 5، ص 152، ترمذي و نسائي نيز حديث را به نقل از قتيبه از مالک، آوردهاند.
نام کتاب : آسيب شناخت حديث نویسنده : مسعودى، عبدالهادى جلد : 1 صفحه : 108