نام کتاب : قرآن و اسرا آفرينش(تفسير سوره رعد) نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 153
است و چيزى ميان عالم و معلوم واسطه نيست.[1] روشن ترين مثال براى اين نوع آگاهى، علم انسان به خود انسان است; زيرا حقيقت و واقعيت هر انسانى بر خود او روشن است و هر فردى از روحيات و ملكات خوب و بد خويش آگاهى كامل دارد، ديگر اين جا ميان عالم و معلوم چيزى واسطه نيست. يا مثلاً ما از صورت هاى ذهنى خود آگاهيم; زيرا اين صورت ها پيش ما حاضر است و براى درك آنها نياز نداريم كه تصويرى از اين صورت ها برگيريم، بلكه خود اين صورت ها را به روشنى درك مى كنيم و در نزد روح خود حاضر مى بينيم.
علم خدا به مصنوعات و مخلوقات خود از قبيل نوع دوم است. او در علم خود به آن چه آفريده، نيازى به تصوير ندارد، بلكه تمام موجودات جهان با واقعيت خارجى خود، نزد خدا حاضرند و ميان او و مخلوق فاصله اى نيست.
فلسفه اسلامى، علم حضورى خدا را به موجودات از طرق گوناگون ثابت نموده است و كوتاه ترين راه آن است كه اين حقيقت را از تدبر در مسأله آفرينش موجودات به دست آوريم. جاى گفتگو نيست كه خداوند وجود دهنده و ما وجود پذيريم. در اين صورت آيا لازمه ايجاد يك موجود، اين نيست كه در نزد موجد و سازنده آن حاضر باشد؟ آيا ايجاد و پديد آوردن يك شىء، با غيبت و عدم حضور آن نزد وجود دهنده مى سازد؟ به عبارت ديگر، ايجاد يك شىء بدون توجه وجود دهنده و حضور وجود پذير در نزد آفريننده، امكان پذير هست؟
بار ديگر، تصويرهاى ذهنى خود را مورد بررسى قرار دهيم مى بينيم تمام اين صور، مخلوق و آفريده روح و روان و قواى ادراكى است و تا وجود دارند در نزد روح و قواى مدرك ما حاضرند و ميان ما و آنها جدايى نيست و به همين ترتيب تمام موجودات جهان همگى مخلوق خدا و در نزد او حاضرند.
[1] در اصطلاح فلسفه، نوع اوّل را علم حصولى و دوم را علم حضورى مى نامند.
نام کتاب : قرآن و اسرا آفرينش(تفسير سوره رعد) نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 153