responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 741

همصدا شدند.

سعيد بن نمران وعبيد اللّه بن عبّاس وضع مخالفان را به امام (عليه السلام) گزارش كردند. امام (عليه السلام) در كوفه با يكى از شخصيتهاى يمن به نام يزيد بن قيس ارحبى به مشاوره پرداخت وسرانجام بر آن شد كه نامه اى به شورشيان بنويسد وآنان را نصيحت كند وهمه را بار ديگر به اطاعت وپيروى از حكومت مركزى دعوت نمايد. امام (عليه السلام) نامه را به وسيله يك مرد يمنى از قبيله هَمْدان براى آنان فرستاد. پيك امام (عليه السلام) در يك اجتماع بزرگنامه آن حضرت را براى آنان خواند.لحن نامه بسيار آموزنده ومؤثّر بود، ولى مخالفان بازگشت به اطاعت را مشروط به بركنارى عبيد اللّه وسعيد اعلام كردند.

از طرفى، در آن اوضاع، شورشيان فرصت را مغتنم شمردند ونامه اى متضمن اشعارى به معاويه نوشتند واز او درخواست كردند كه نماينده اى را به صنعاء وجند اعزام كند تا با او بيعت كنند واگر در اين كار تأخير كند ناچارند با على (عليه السلام) ومشاور او يزيد ارحبى بيعت نمايند.

وقتى نامه شورشيان به دست معاويه رسيد تصميم گرفت كه سياست قتل وايجاد نامنى وشورش را به خاك حجاز ويمن گسترش دهد. از اين جهت، يكى از سنگدلترين فرماندهان سپه خود به نام بُسْر بن اَرطاة را به حضور طلبيد وبه او گفت:راه حجاز ومدينه را در رأس يك سپاه سه هزار نفرى در پيش گير ودر سر راه خود به هرجا رسيدى كه مردم آنجا پيرو حكومت على بودند زبان به بدگويى ودشنام آنان باز كن.آن گاه همگى را به بيعت با من دعوت نما وبيعت كنندگان را رها ساز وكسانى را كه تن به بيعت ندادند بكُش. ودر هر نقطه اى كه به شيعيان على دست يافتى خون آنان را بريز.

معاويه اين روش را دنبال مى كرد ودر حالى كه خود در شام بود وبا على (عليه السلام) به صورت روياروى جنگ نمى كرد ولى همان نتيجه جنگ روياروى را مى بُرد وكسانى چون وليد بن عقبه را كه پيشنهاد جنگ روياروى با امام (عليه السلام) را مى دادند

نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 741
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست