responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 676

شنيد على (عليه السلام) را ستود ومعاويه را نكوهش كرد وگفت:

وَلَوْكُنْتُ يَوْماً لا مُحالَةَ وافِداً *** تَبِعْتُ علِيّاً وَ الْهَوى حَيْثُ يَجْعَلُ

اگر بنا باشد كه روزى به اين امر اقدام كنم از على پيروى مى كنم آنجا كه او تمايل نشان دهد.

در كوردلى او همين بس كه پيروى از امامى را كه امامت وپيشوايى او در غدير خم برهمگان روشن شد وپس از قتل عثمان كليه مهاجران وانصار با او بيعت كردند دخول در فتنه مى پندارد. حال آنكه رويگردانى از چنين امامى مايه ورود در دوزخ است.[1]

نگرانى معاويه از اوضاع

گروهى از صحابه وفرزندانشان، كه در عين دورى از على (عليه السلام) با معاويه همكارى نكرده بودند، پس ازخاموش شدن آتش نبرد به درخواست معاويه به شام آمدند، مانند عبد اللّه بن زبير وعبد اللّه بن عمر، ومغيرة بن شعبه.

معاويه از مغيره درخواست كرد كه او را در اين جريان يارى كند واو را از انديشه حكمين آگاه سازد. مغيره اين مأموريت را پذيرفت ورهسپار دومة الجندل شد وبراى آگاهى از نظر حكمين با هر كدام جداگانه ملاقات كرد. نخست به ابوموسى گفت:نظر تو در باره كسى كه از اين كشمكش پرهيز كرده واز خونريزى دورى جسته چيست؟ابوموسى گفت: آنان نيكوترين افرادند!پشت آنان از بار خونها سبك وشكم آنان از اموال حرام خالى است!

سپس با عمرو ملاقات كرد وهمين مسئله را از او پرسيد. او در پاسخ گفت:گروه گوشه نشين بدترين مردم اند; نه حق را شناخته اند ونه باطل را انكار كرده ا ند.


[1] وقعه صفّين، ص 539.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 676
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست