responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 675

احنف فوراً به محضر امام (عليه السلام) بازگشت وجريان را به او گفت وياد آور شد كه ما كسى را براى احقاق حق خود اعزام مى كنيم كه از خلع وعزل تو پروايى ندارد. امام (عليه السلام) فرمود:«إِنَّ اللّهَ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ». احنف ياد آور شد كه اين كار مايه ناراحتى ماست.[1]

سعد وقاص وفرزند او عمر

سعد وقاص از كسانى بود كه از بيعت با امام (عليه السلام) سرباز زده بود ولى خود را در كشمكش واردنساخته بود. پس از برافروخته شدن آتش نبردصفّين، در سرزمين بنى سليم فرود آمده، پيوسته مراقب اخبار طرفين بود. در همين انديشه ها بود كه روزى از دور سوارى را ديد كه به سوى او مى آيد.وقتى نزديك آمد معلوم شد كه وى فرزند او عمر است.(همو كه در كربلا امام حسين ويارانش را به قتل رساند).

پدر از اوضاع واحوال جويا شدوعمر از ماجراى حكميتِ تحميلى واجتماع حكمين در دومة الجندل خبر داد واز پدر خواست كه به سبب سوابقى كه د راسلام دارد خود رابه آن منطقه برساند، شايد كه خلافت اسلامى را قبضه كند. پدر گفت:فرزندم، آرام باش. من ازپيامبر شنيده ام كه مى گفت پس از او فتنه اى رخ مى دهد وبهترين مردم كسى است كه در آن پنهان شود واز آن دورى جويد.مسئله خلافت امرى است كه من از روز نخست در آن وارد نشدم وديگر نيز وارد نخواهم شد. واگر بنا باشد دستم را در آن فرو ببرم با على فرو مى برم.مردم با تيزى شمشير مرا تهديد كردند ولى آن را بر آتش مقدّم داشتم.[2]

سعد وقاص مساعدت هر يك از دو طرف را مساعدتى پرفتنه مى انديشيد وپايان آن را آتش مى انگاشت، ولى در عين حال، موقعيت على (عليه السلام) را بر معاويه كاملاً ترجيح مى داد ودر اشعارى كه در همان شب سرود وفرزندش نيز آن را


[1] وقعه صفّين، ص 537.
[2] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج2،ص 249.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 675
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست