responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 672

هرگز گريه نمى كنيم بلكه از شهادت آنان خوشحال هستيم.

امام (عليه السلام) برگذشتگان آنان رحمت فرستاد وچون شرحبيل خواست امام را، كه بر مركب سوار بود، بدرقه كند به او فرمود:«اِرْجِعْ فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ فِتْنَةٌ لِلْوالِي وَ مَذّلَّةٌ لِلْمُؤْمِنينَ».[1] يعنى: برگرد كه اين نحوه مشايعت موجب غرور والى وذلّت مؤمنان است.

وقتى وارد كوفه شد چهار صد نفر را به عنوان ناظر بر اعمال حكمين برگزيد وشريح را به عنوان فرمانده نظامى وابن عباس را به عنوان پيشواى مذهبى آنان منصوب كرد وسپس وقت آن رسيد كه نماينده تحميلى خود يعنى ابوموسى اشعرى را اعزام بدارد.[2]

امام از آغاز خلافت خود از بى تفاوتى او نسبت به رهبرى آن حضرت آگاه بود ومردم نيز از سادگى وبلاهت او اطلاع داشتند. ازا ين جهت، به هنگام اعزام، امام (عليه السلام) ومردم با او به گفتگو پرداختند كه برخى از آن سخنان را نقل مى كنيم.

گفتگوى امام(عليه السلام) با ابوموسى

دوست ودشمن بر سادگى وكم عمقى ابوموسى اتّفاق نظر داشتند و او را «چاقوى كند وبى دسته» وكم ظرفيت مى خواندند.ولى على (عليه السلام) چه مى توانست بكند؟دوستان ساده لوح وبى ظرفيت او كه غالباً از همان قماش ابوموسى بودند، دو مطلب را بر او تحميل كردند: هم اصل حكميت را وهم شخص حَكَم را.

امام (عليه السلام) به هنگام اعزام ابوموسى به «دومة الجندل» با او وبا دبير خود عبيد اللّه بن ابى رافع چنين به سخن پرداخت:


[1] وقعه صفّين، ص 531; تاريخ طبرى، ج3، جزء 6، ص 35; كامل ابن اثير، ج3، ص 164.
[2] وقعه صفّين، ص 533; تاريخ طبرى، ج3، جزء 6، ص 37;مروج الذهب، ج2، ص 406.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 672
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست