responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 64

تو چگونه مكّه را با اين عايله در برابر چشم دشمنان ترك مى گويى؟ نمى دانى كه تو را از حركت باز مى دارند؟

على (عليه السلام) در پاسخ عموى خود گفت:شبى كه با پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در غار ملاقات كردم ودستور داد كه با زنان هاشمى از مكّه مهاجرت كنم به من نويد داد كه از اين پس آسيبى به من نخواهد رسيد. من به پروردگارم اعتمادو به قول احمد (صلى الله عليه وآله وسلم) ايمان دارم وراه او با من يكى است ;پس در روز روشن ودر برابر ديدگان قريش مكّه را ترك مى گويم!

سپس اشعارى سرود كه مضمون آنها همان است كه بيان شد.[1]

او نه تنها به عموى خود چنين پاسخ داد، بلكه هنگامى كه ليثى هدايت شتران را بر عهده گرفت وبراى اينكه كاروان را زودتر از تير رس قريش بيرون ببرد بر سرعت شتران افزود، امام (عليه السلام) او را از شتاب كردن بازداشت وگفت:پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به من فرموده است كه در اين راه آسيبى به من نخواهد رسيد. سپس هدايت شتران را خود بر عهده گرفت وچنين رجز خواند:

زمام امور تنها در دست خداست، پس هر بدگمانى را از خود دور كن كه پروردگار جهانيان براى هر حاجت مهمى كافى است.[2]

قريش حضرت على(عليه السلام) راتعقيب مى كند

كاروان امام (عليه السلام) نزديك بود به سرزمين «ضجنان» برسد كه هفت سوار


[1] متن اشعار امام (عليه السلام) چنين است:
إِنَّ ابْنَ آمِنَةَ النَبِيَّ مُحَمّداً *** أَرْخِ الزِّمامَ وَ لا تَخَفْ عَنْ عائِق
إِنِّي بِرَبّي واثِقٌ وَ بِأَحْمَد *** رَجُلٌ صَدُوقٌ قالَ عَنْ جِبْرِيلِ
فاللّهُ يُرديهِمْ عَنِ التَنْكِيل *** وَ سَبِيلُهُ مُتَلاحِقٌ بِسَبِيلي
[2] امالىِ شيخ طوسى، ص 299 ; بحار، ج19، ص 65. ومتن رجز اين است:
لَيْسَ إلاّ اللّهَ فَارْفَعْ ظنَّكا *** يُكْفِيكَ رَبُّ النّاسِ ما أَهَمَّكا
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 64
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست