responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 605

خثعم عراق كرد وپس از اندكى ملاقات تحقّق پذيرفت. فرد شامى درخواست كرد كه هر دو تيره قبيله خثعم از قتال دست بردارند ودر انتظار آينده بنشينند تا هر كدام از طرفين نبرد پيروز شد از او تبعيت كنند. ولى مذاكره اين دو رئيس سودى نبخشيد،زيرا فرد عراقى به هيچ وجه تن به اين پيشنهاد نداد وحاضر نشد دست از امام (عليه السلام)بردارد. لذا جنگ تن به تن ميان افراد دو تيره آغاز شد.وهب بن مسعود خثعمى عراقى، همتاى خود از شاميان را از پاى درآورد ومتقابلاً يك نفر از خثعم شام بر رئيس خثعميان عراق حمله برد وابوكعب را از پاى در آورد ولى بلافاصله پس از قتل شروع به گريستن بر مقتول كرد وگفت: من تو را به سبب اطاعت ازمعاويه كشتم،درحالى كه تو بستگى نزديكترى با من داشتى وپيش از آنان تو را دوست مى داشتم. به خدا سوگند كه نمى دانم چه بگويم، جز اينكه شيطان ما را گمراه كرده وقريش ما را آلت دست خود قرار داده است. اين نبرد تن به تن ميان تيره هاى يك قبيله با گذاردن هشتاد كشته از دو طرف خاتمه يافت.[1]

تاريخ تكرار مى شود

اين حادثه در نوع خود بى نظير نيست، بلكه كم وبيش در جنگ صفّين نظايرى دارد كه برخى را ياد آور مى شويم:

1ـ نعيم بن صُهَيب بَجلى از عراق كشته شد. پسر عموى اونعيم بن حارث بجلى، كه در ارتش شام بود، بر معاويه اصرار ورزيد كه بايد جسد پسر عموى خود را بپوشاند.وى اجازه نداد وبهانه آورد كه عثمان از ترس اين گروه شبانه به خاك سپرده شد. ولى بجلى شامى گفت:يا بايد اين كار انجام گيرد يا تو را ترك مى گويم وبه على مى پيوندم. سرانجام معاويه به او اجازه داد كه جنازه پسر عموى خود رابه خاك بسپارد.[2]


[1] وقعه صفّين، صص258ـ 257; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج5، صص205ـ 204.
[2] وقعه صفّين، ص 259; شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج5، ص 207; تاريخ طبرى، ج3، جزء 6، ص 14; كامل ابن اثير، ج 3، ص 154.
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 605
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست