responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 574

فرصت او را از ادامه نبرد منصرف سازند. اينك شرح سخنان آنان با معاويه:

عدى بن حاتم: ما آمده ايم تو را به چيزى دعوت كنيم كه خداوند در پرتو آن به امّت ما وحدت كلمه مى دهد وخونهاى مسلمانان را صيانت مى بخشد.ما تو را با فاضلترين افراد ونيكوكارترينِ آنان در اسلام مى خوانيم.مردم به گِرد او جمع شدند وخداوند آنان را ارشاد وهدايت كرد وكسى از بيعتِ او سرباز نزد جز تو وكسانى كه با تو هستند.ما درخواست مى كنيم كه به اين ياغيگرى پايان بخشى، پيش از آنكه به سرنوشت اصحاب جمل مبتلا شوى.

معاويه: تو گويا براى تهديد وارعاب آمده اى نه براى اصلاح! بسيار دور است آنچه مى خواهى. من فرزند حَربْ هستم وهرگزاز كوبيدن مشكهاى تهى نمى لرزم.(اعراب براى فرار دادن شتران بر مشكهاى خالى مى كوبيدند.)به خدا سوگند، تو از كسانى هستى كه مردم را به قتل عثمان تشويق كردى وخود از قاتلان او هستى. هيهات، اى عدى، من آن را با بازوان نيرومند خود گرفته ام.

شبث بن ربعى وزياد بن حفصه: مابراى برقرارى صلح آمده ايم وتو (ذوق ادبى ات گل كرده و) براى ما مثل مى زنى؟ سخنان بى فايده را رها كن وچيزى بگو كه براى ما وتو سودمند باشد.

يزيد بن قيس:ما براى ابلاغ پيام وبردن پيامى آمده ايم.هرگز از نصيحت وپند واقامه حجّت وطرح مسائلى كه مايه وحدت واتّفاق شود باز نمى ايستيم. امامِ ما را مى شناسى ومسلمانان برترى او را مى دانند وهرگز اين امر بر تو پنهان نيست.هرگز افراد متدين وبا فضيلت تو را همتا وهمسنگ على نمى شمارند. از خدا بپرهيز وبا على مخالفت مكن، كه به خدا سوگند، مردى را سراغ نداريم كه متقى تر وزاهدتر از على بوده جامع فضائلى مانند او باشد.

معاويه: شما ما را به دو چيز دعوت كرديد ـ اطاعت از على وحفظ وحدت. دوّمى را مى پذيريم،ولى هرگز براى على طاعتى نمى بينيم. پيشواى شما،خليفه ما را كشته واجتماع را دچار دو دستگى كرده وقاتلان خليفه را پناه داده است. اگر او

نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 574
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست