نام کتاب : فروغ ولايت نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 529
مردم كشته شده وقاتل مشخّصى ندارد. امام (عليه السلام) فرمود: قتل كورى است كه قاتل معلوم نيست. بايد ديه او از بيت المال پرداخت شود، وچنين كرد.[1]
سخنرانى مالك اشتر
اين پيشامد غير مترقّبه موجب ناراحتى امام شد وبا اينكه دستور داد ديه خون او را بپردازند آثار ناراحتى بر چهره امام (عليه السلام)نقش بسته بود. از اين رو، مالك اشتر يار صميمى امام برخاست وخدا را ستايش كرد وگفت:
اين پيشامد تو را تكان ندهد وسخن اين بدبخت خائن تو را از نصرت وكمك مأيوس نسازد. اين گروه انبوهى كه مى بينى همه پيرو تو هستند وجز تو چيزى براى خود نمى خواهند وخواستار زندگى پس از تو نيستند. اگر مى خواهى ما را به سوى دشمن حركت دهى، حركت ده كه به خدا سوگند، هركس از مرگ بترسد از آن نجات پيدا نمى كند وهركس زندگى را بخواهد به او نمى دهند وهرگز جز شقى كسى آرزوى زندگى با آنان را نمى كند، وما مى دانيم كه هيچ كس نمى ميرد مگر اينكه اجل او را فرا رسد. چگونه با گروهى نبرد نكنيم كه تو آنان را دشمنان خدا وقرآن وسنّت وقاتلان مهاجران وانصار توصيف كردى؟ گروهى از آنان ديروز (در بصره) بر طائفه اى از مسلمانان شوريدند وخدا را خشمگين كردند وزمين با كارهاى زشت آنان تاريك شد. آنان نصيبِ سراى ديگر را به كالاى اندك اين جهان فروختند.
امام (عليه السلام) پس از شنيدن سخنان مالك رو به مردم كرد و فرمود: