ايجاد عوامل نفوذى در دستگاههاى نظامى وانتظامى وخريدن شخصيتها وفرماندهان سپاه، از شيوه هاى ديرينه قدرتهاى بزرگ بر ضدّ مخالفان خود بوده است وفرزند ابوسفيان در اين فن، نابغه وسرآمد روزگار خود بود.
سياست در نظر گروهى رسيدن به مطلوب از هر راه ممكن، اعم از مشروع ونامشروع، است ومنطق آنان اين است كه هدف توجيه گر وسيله است. افراد ساده لوح كه موفقيت ظاهرى معاويه را بيش از على (عليه السلام) مى ديدند، امام را متهم به ناآگاهى از اصول سياست مى كردند ومى گفتند كه معاويه از على سياستمدارتر است.ازاين جهت، امام (عليه السلام) در انتقاد از نظر اين گروه بى اطلاع از اصول سياست اسلام فرمود:
به خدا سوگند، معاويه از من سياستمدارتر نيست، چه او نيرنگ مى زند وگناه مى كند. واگر به جهت كراهت حيله گرى نبود، من سياستمدارترين مردم بودم. ولى هر نيرنگى نوعى گناه است وهر گناهى يك نوع كفر، ودر روز رستاخيز هر حيله گر پرچم خاصى دارد كه با آن شناخته مى شود.
براى اينكه سخن خالى از شاهد وگواه نباشد، نمونه اى از شگردهاى معاويه را در ايجاد عوامل نفوذى در سپاه امام ياد آور مى شويم.