responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 1  صفحه : 136

تقدير كننده افعال خويش ميباشيم نه خداى ما[1].

اين سخن، مغالطهاى بيش نيست; زيرا واژه «قضاء» و «قدر» در قرآن و حديث زياد آمده است و فاعل آن، خدا معرفى شده است; مانند ((اِنَّا كُلُّ شَىْء خَلَقْناهُ بِقَدَر)) (سوره قمر/49) «ما همه چيز را به اندازه خاصى آفريدهايم». و در زبان مردم بيش از الفاظ ديگر، به كار ميرود و كمتر ملتى است كه دم از قضا و قدر نزند. هر گاه در چنين شرايطى گروهى به عنوان «قدريه» خوانده شدند، طبعاً مقصود همان قائلان به قضا و قدر ـ كه در منابع مذهبى و لسان مردم وارد شده است ـ نه نافيان آن، خواهند بود.

2ـ لفظ «قدريه» از الفاظى است كه از آن، ضد آن اراده ميشود، در اين صورت مفاد آن، نافيان «قدر» خواهد بود نه مثبتان آن.

اين تفسير، پايه صحيحى ندارد، زيرا تا كنون نظير آن در ادبيات و لغت عرب مشاهده نشده است و اين مطلب مثل اين است كه بگوييم: مقصود از «عدليه» و «جبريه» نافيان عدل و جبر است. و بر فرض صحت، نياز به قرينه دارد كه ذهن را از معنى اثباتى آن به سوى معنى منفى آن، منصرف سازد و چنين قرينهاى در سخن پيامبر نيست.

3ـ قدريه، در حديث، منسوب به «قدر» نيست بلكه منسوب به «قدرت» است و مقصود، كسانى هستند كه قدرت انسان را در افعال وى مؤثر و دخيل ميدانند.

بنابر اين، تلفظ صحيح آن، «قُدْريه» به ضم «قاف» و سكون «دال» است و نافيان قضاء و قدر، افعال انسان را معلول اراده و اختيار و قدرت و توان او ميدانند.


[1] الابانه، ص 61.

نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 1  صفحه : 136
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست