نام کتاب : جبر و اختيار نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 94
درك نموده است لكن چون با اصول مكتب اشعرى گرى پرورش يافته است از پذيرش آن سرباز زده و به انتقاد از آن پرداخته است و اينك گفتار او:
«ممكن است گفته شود خدا مى داند كه فعل انسان با قدرت و اختيار او صادر مى گردد و در اين صورت فعل از قلمرو اختيار انسان بيرون نخواهد بود،» سپس بدان پاسخ داده مى گويد: «اگر خدا از ازل مى داند كه فعل انسان با قدرت و اختيار از او سر مى زند نتيجه آن اين است كه حتماً اين فعل بايد با همين مبادى و خصوصيات صادر گردد به گونه اى كه ديگر قادر بر ترك آن نخواهد بود و اين همان گرايش به جبر است كه ما مدعى آن هستيم و يگانه فرقى كه اين نظريه با عقيده جبر دارد اين است كه طبق اين بيان قدرت انسان نيز از مبادى و علل فعل او به شمار مى رود ولى اين قدرت آن گونه كه معتزله پنداشته اند، مستقل نبوده و انسان در انجام فعل خود اختيار تام ندارد».[1]
پاسخ
اين كه مى گويد قدرت انسان در پيدايش افعال او مستقل نيست سخن درستى است و ما همان گونه كه نظريه كسانى را كه قدرت انسان را فاقد هرگونه تأثيرى در وجود افعال او مى دانند نادرست مى دانيم، عقيده آنان را كه قدرت او را مستقل و خودكفا مى دانند نيز قبول نداريم و در آينده به تفصيل پيرامون آن بحث خواهيم كرد امّا اين كه مى گويد: انسان اختيار تام ندارد سخن درستى نيست و همان گونه كه بيان گرديد علم ازلى نه تنها مانع اختيار انسان نيست، بلكه تحكيم كننده آن است زيرا آنچه مخالف اختيار و مايه جبر است اين