نام کتاب : جبر و اختيار نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 430
نفس در عين اين كه يكى است و از جسم و قوا و اعضاى بدن مجرد مى باشد، هيچ يك از اعضاء بدن از آن خالى و بى نياز نيست، زيرا نفس داراى «هويت» و «وحدت» خاصى است كه اهل كشف و شهود مى دانند، هويت و وحدت او پرتوى از هويت و وحدت خدا است انتساب و استناد هستى افعال و آثار همه پديده ها به آفريدگار يكتا همان انتساب و استناد اعضاء و قواى انسان به نفس او مى باشد.[1]
تحقيق و تكميل
تقرير ياد شده به خوبى نظريه «امر بين امرين» را تبيين مى نمايد و به راستى درك و فهم آن از افق افكار و انديشه هاى ناآزموده فراتر مى باشد و مصداق روشن اين كلام امام (عليه السلام) است كه فرمود: «لا يَعْلَمُها إِلاّ العالِم أوْ مَن عَلَّمها العالِمُ إِيّاهُ»! حال جهت تحقيق و تكميل آن چند مطلب را به طور فشرده يادآور مى شويم:
1. وجود، اصيل و مجعول است
در بحثهاى فلسفى و خصوصاً حكمت متعاليه صدرايى به اثبات رسيده است كه آنچه مجعول بالذات و اصيل است وجود مى باشد نه ماهيت، آثار و كمالات در موجودات از وجود آنها سرچشمه مى گيرد، و ماهيت جز مفهومى كه بيانگر حدود هستى هاى امكانى است بيش نمى باشد و به همين خاطر هستى «واجب الوجود» كه از هر محدوديت و نقصى پيراسته است; وجود صرف است و ماهيت ندارد.