responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : جبر و اختيار نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 25

و ما براى تكميل بحث آن را به صورت اختصار نقل مى كنيم:

1. فردى را كه دزدى كرده بود نزد خليفه دوم آوردند او از دزد سؤال كرد كه چرا مرتكب دزدى شده اى؟ سارق در پاسخ گفت: قَضَى اللّهُ عَلَىَّ، يعنى اين عمل بر اساس قضاء الهى از من صادر شده است، خليفه دستور داد تا دست او را قطع كرده و چند ضربه شلاق هم بر او بزنند و هنگامى كه از علت اين حكم سؤال شد گفت: قطع كردن دست به خاطر سرقت و دستور شلاق به خاطر دروغى است كه به خدا نسبت داد(چون گفت عمل دزدى به خاطر قضاء الهى بوده است).

2. به عبداللّه عمر گفته شد برخى افراد، مرتكب كارهاى ناپسندى چون زنا، شرب خمر، دزدى و قتل نفس شده آنگاه مى گويند اين كارها در علم ازلى الهى، ثابت بوده و بنابراين ما را چاره اى جز انجام آن نبوده است، «عبداللّه بن عمر» از اين سخن به خشم آمده گفت:

سبحان اللّه العظيم، علم الهى به اين افعال تعلق داشته است، لكن آنان را بر انجام آنها مجبور نكرده است و سپس اضافه كرد كه پدرم از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)روايت كرد كه تعلق علم خداوند به افعال انسان مانند آسمان و زمين است پس همان گونه كه كسى را ياراى خروج از آسمان و زمين نيست از علم الهى هم خارج نتواند شد و همان گونه كه آسمان و زمين انسان را مجبور به ارتكاب گناه و به كارهاى ناشايسته نمى كند، علم الهى هم موجب سلب اراده و اختيار و مجبور شدن انسان در انجام گناه نمى گردد.[1]

تا اين جا توانستيم چهره مسأله را در عصر رسالت و قرن نخست و اوائل


[1] طبقات المعتزله، ص 9ـ12.

نام کتاب : جبر و اختيار نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 25
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست