«مرده باد انسان، چه چيز او را به كفر و ناسپاسى برانگيخته است؟ خدا او را از چه چيز آفريده است؟ ـ وى را از نطفه كوچك و پستى آفريده و آفرينش و زندگى او را تقدير نموده است ـ سپس او را بر راه خير و سعادت متمكن و مختار نموده است».
در اين آيات سه مطلب مورد توجه قرار گرفته است:
1. انسانى كه از نطفه اى ناچيز و پست آفريده شده است، چگونه به خود اجازه مى دهد تا در برابر آفريدگار توانا و حكيم كه از آن نطقه پست، اين موجود شگفت انگيز را آفريده است، ناسپاسى كرده و طغيان ورزد.
2. انسان از بدو آفرينش با تقدير و سرنوشت خود همراه است واصل وجود او و آثار و افعال وى همگى اندازه گيرى شده است.
3. او در كارهاى خود، مختار وآزاد بوده و بر انتخاب راه خير و سعادت، متمكن و توانا است.
آنچه مربوط به بحث كنونى ما است، مطلب دوم و سوم است و حاصل معنى اين آيات درباره اين دو مطلب اين است كه اگر چه انسان در همه دوران زندگى خود محكوم به تقدير الهى است و تدبير ربوبى از هر طرف او را دربرگرفته است و او نمى تواند از مرز تقدير الهى پا فراتر گذارد، ولى او هرگز نمى تواند به اين بهانه از زير بار مسئوليت كارهاى خود شانه خالى كند و طغيانگرى و كفر خود را به حساب تقدير الهى بگذارد، زيرا خداوند او را از
نام کتاب : جبر و اختيار نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 140