بر نيزه كرد و گفت كه خدا و قرآن بايد ميان دو لشكر داورى كنند.
عدهاى از لشكريان امام (ع) نيز فريب خوردند و خواهان آتشبس شدند. امام على (ع)
بدانان فرمود كه اين نيرنگ است و سپاه شام پيرو قرآن نيست؛ امّا لشكريان و از جمله
اشعث بن قيس كندى، نپذيرفتند و امام (ع) را مجبور كردند كه از نبرد بازايستد و تن
به «حكميت» دهد. بدين سان، جنگ صفّين- كه كشتگان فراوانى بر جاى نهاد- بدون نتيجه
پايان يافت.
3.
مارقين:
لقب
گروهى ديگر از دشمنان امام على (ع) است به معناى كسانى كه از دين بيرون رفتهاند.
اينان را «خوارج» نيز گويند. مارقين همانان بودند كه در جنگ صفّين امام (ع) را به
قبول حكميّت واداشتند. همينان پس از جنگ و شكست حكميّت، شعار «لا حُكمَ الّا
لِلَّه» سر دادند و قبول حكميّت را گناهى بزرگ شمردند.
امام
على (ع) در آغاز از در مسالمت و مدارا با آنان برخورد كرد؛ امّا سرانجام مجبور گشت
با اين گروه- كه در جهل و تعصّب و تصلّب غوطهور بودند- بجنگد.
از
اين جنگ در تاريخ اسلام با عنوان «جنگ نهروان» ياد مىشود كه در سال 38 ه. روى داد
و چهار هزار نفر از خوارج در آن كشته شدند.
شهادت:
در
جنگ نهروان، همه خوارج كشته نشدند؛ گروهى از آنان زنده ماندند.
اينان
كينه امام على (ع) را به دل گرفتند و تصميم بر قتل ايشان بستند. عبدالرّحمن بن
ملجم مرادى از اين كسان بود. او مخفيانه خود را به كوفه رساند و در 19 رمضان سال
40 ه. امام را در محراب نماز صبح هدف شمشير زهرآلود خويش كرد.
امام
على (ع) دو روز بعد، در 21 رمضان به شهادت رسيد. فرزندان امام (ع)، پدر را به صورت
پنهانى در مكانى نزديك كوفه دفن كردند كه امروز شهر نجف اشرف نام دارد.
گوشهاى
از فضائل امام على (ع):
بنابر
روايتى از پيامبر اسلام 6 امام على (ع) چنان منزلت و مرتبتى دارد كه جز خدا و
رسول 6 كسى را ياراى شناختن او نيست (مناقب آل ابىطالب، 3/ 310). مفسّران و مورّخان شيعه و سنّى بر آناند كه بيش از سيصد
آيه درباره على (ع) نازل شده است. (على كيست؟، 315)؛ آياتى همانند تبليغ (مائده/ 67)، ولايت (مائده/ 55)، اولى
الامر (نساء/ 59)،