نساء/ 125 و 171) و جزا به كار برده است (فاتحه/ 4) و گاه به معناى
حساب (توبه/ 36) و حكم (نور/ 2؛ ر. ك. تفسير تبيان، 2/ 418؛ مفردات راغب،
177؛ مجمع البحرين، 6/ 250).
معناى
اصطلاحى دين عبارت است از مجموعهاى از قوانين و تعاليم الهى كه خردمندان را به
پيروى از خدا و پيامبر خدا فرا مىخواند و به نيكى و نيكوكارى و سعادت دنيوى و
اخروى دعوت مىكند (مجمع البحرين،
6/ 251؛ تعريفات جرجانى، 47؛
كشّاف اصطلاحات فنون، 1/ 503؛
دستور العلماء، 2/ 118). امّا مراد از دين در اصطلاح قرآن، آيين اسلام است (آل
عمران/ 19).
قرآن
به صراحت مىفرمايد كه هيچ آيينى جز اسلام، از كسى پذيرفته نيست (آل عمران/ 85).
اسلام، به معناى فرمانبردارى از خدا است بىكم و كاستى و تباهى. اسلام آيين همه
پيامبران از آدم (ع) تا خاتم 6- بوده است (التبيان، 2/ 418؛ تفسير ابوالفتوح،
2/ 497). دين تنها از رابطه شخصى انسان با خدا سخن نمىگويد و فردى و آن جهانى
نيست؛ بلكه به رابطه انسان با ديگران و زندگى اجتماعى و اين جهان نيز نظر دارد (مرجعيّت و روحانيّت، 83؛
ترجمه تفسير الميزان، 7/ 183- 158).
دين،
شريعت، ملّت و مذهب:
دين
را «شريعت» نيز مىگويند و اين هنگامى است كه مجموعه قوانين عملى دين را اراده
كنند، و «ملّت» نيز گويند؛ زيرا افراد پراكنده را گرد هم مىآورد، و «مذهب» نيز
خوانند؛ زيرا راهى است كه مردم در آن گام مىگذارند. بدين سان، دين، شريعت، ملّت و
مذهب يكى بيش نيستند و اختلاف آنها اعتبارى است (تعريفات
جرجانى، 47؛ كلّيّات العلوم، 2/
328؛ «مفتاح الباب»، شرح باب حادى عشر، 71).
تقسيم
بندى:
دين،
تقسيم بندىهايى دارد. از آن جمله است تقسيم به وحيانى و غير وحيانى. اديان وحيانى
عبارتاند از: زردشتى، يهودى، مسيحى و اسلام.
برخى
اديان غير وحيانى عبارتاند از:
آنيميسم،
توتميسم، هندوئيسم، بوديسم و كنفوسيوئيسم. تقسيم بندى ديگر دين، اديان توحيدى و
غير توحيدى است (آشنايى با اديان بزرگ، حسين توفيقى/ 16).
شاخههاى
دين:
دين
در مفهوم عام، عبارت از مجموع اصول و فروع است؛ امّا در مفهوم خاص، يكى از اين دو
است (كلّيّات ابوالبقاء، 2/ 328). بدين سان، معناى
عام دين، اصول و فروع شرايع را- كه از