رحمت در برابر حق عبادت خود بر بندگان، پاداش مضاعف اعمال نيك آنان را بر خود لازم نموده است. «1» بنابراين، كسانى كه گمان مىكنند حق، در ارتباط انسانها با يكديگر بدون تكليف امكانپذير است و بالعكس، از بديهىترين اصل حقوق اقوام و ملل بى اطلاع هستند؛ زيرا هر يك از اين دو حقيقت، مستلزم ديگرى بوده و در ارتباط ناگسستنى با هم قرار دارند. راز اينكه اسلام به تلازم و تضايف اين دو حقيقت نسبت به يكديگر تأكيد مىورزد و به ويژه بر متعهد و مكلّف بودن انسان بيشتر تأكيد مىكند، اين است كه در انسان حس سودطلبى و خود محورى به عنوان يك غريزه نيرومند عمل مىكند و چه بسا مانع از وظيفهشناسى انسان و رعايت حقوق ديگران مىشود، و در نتيجه هم خودش در اسارت هواهاى نفسانى و خود محورىها باقى خواهد ماند و هم جامعه را با خوى حيوانى به تباهى و بى نظمى سوق خواهد داد. «2» با اين بيان، تأكيد اسلام بر عنصر مسؤوليت و تكليف- در عين متضايف و متلازم دانستن حق و تكليف- از نشانههاى قوت و كمال نظام حقوقى و اخلاقى اسلام است نه ضعف و نارسايى آن. «3» 4- انسان محورى سكولاريسم در شكل افراطىاش بر سه ركن اساسى «ليبراليسم»، «اومانيسم» و «راسيوناليسم» استوار است و به موازات آن بر حقوق طبيعى و آزادىهاى فردى بى حد و حصر «انسان مدرن» تأكيد مىورزد، و علايق، آمال و اميال نفسانى او را بر همه چيز حتى