نام کتاب : اطلاعات در اسلام نویسنده : رضوان طلب، محمدرضا جلد : 1 صفحه : 88
معاويه با شنيدن اين اشعار بلند و زيبا از او پرسيد: اين اشعار در وصف چه كسى است؟ سوده گفت: سوگند به خدا، او على بن ابى طالب (ع) است. من يك بار براى شكايت از بدرفتارى فرماندار منطقۀ خودمان به او مراجعه كردم. آن حضرت در حال نماز بود. وقتى مرا ديد، نماز را سريع خواند و با محبّت و مرحمت به من فرمود: كارى داشتى؟ گفتم: آرى، سپس گزارش خود را تقديم نمودم. آن حضرت از ناراحتى گريست و سپس رو به آسمان كرده و گفت: خدايا تو شاهد بر من و بر ايشانى كه من آنان را امر به ظلم به بندگانت نكردهام و از آنان نخواستهام كه حق كسى را ضايع كنند. سپس قطعه پوستى را برداشت و بر آن نوشت:
به نام خداوند بخشندۀ بخشايشگر، دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است؛ بنابراين، حقّ پيمانه و وزن را ادا كنيد و از اموال مردم چيزى نكاهيد! و در روى زمين بعد از آنكه (در پرتو ايمان و دعوت انبياء) اصلاح شده است، فساد نكنيد. اين براى شما بهتر است اگر با ايمان هستيد. وقتى نامۀ مرا خواندى، هر چه در اختيار دارى، جمع آورى [ و ليست بردارى ] كن تا از طرف من كسى براى تحويل گرفتن آن بيايد. والسلام