نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 57
به دنبال آن، جماعت از هر سو حملهور شدند. او حمله مىكرد و آنها حمله مىكردند. قصد حضرت اين بود كه خود را به فرات برساند و آب بنوشد. اما هر چه اسب را به آن سوى مىراند، يورش مىآوردند و حضرت را دور مىكردند. مردى به نام ابوالفتوح جعفى پيشانى حضرت را با تير نشانه رفت. حسين عليه السلام تير را بيرون آورد و سوى دشمن افكند. خون بر صورت و محاسن حضرت جارى شد؛ و در آن حال مىفرمود: «پروردگارا تو شاهدى كه اين بندگان گنهكار و سركش تو با من چه مىكنند. پروردگارا آنان را يكايك بشمر و به قتل برسان و روى زمين را از وجودشان پاك گردان و هرگز آنان را ميامرز». سپس چونان شير ژيان حمله كرد. هر كس از سپاه دشمن كه به وى نزديك مىشد با شمشير دو نيم مىگشت و بر خاك مىافتاد. باران تير از همه سو باريدن گرفت و او سر و سينهاش را سپر ساخته بود و مىفرمود: اى امّت بدسيرت! پس از محمّد با خاندانش بدرفتار كرديد. بدانيد كه پس از من، از كشتن هيچ بنده نيكوكارى بيم نخواهيد داشت؛ و من از پروردگارم اميدوارم كه در برابر آسان گرفتن كشتن من، از جايى كه خود ندانيد، از شما انتقام بگيرد. حُصَين بن مالك سكونى فرياد زد: اى پسر فاطمه، خداوند به چه وسيله از ما انتقام مىگيرد؟ فرمود «شما را به جان هم مىريزد تا خون يكديگر را بريزيد و آنگاه عذابى دردناك را بر شما فرو مىبارد». امام عليه السلام آن قدر پيكار كرد كه 72 زخم برداشت؛ و چون بىرمق شده بود، ايستاد تا پارهاى بياسايد. اما در همين حال سنگى آمد و بر پيشانى مباركش خورد، او جامهاش را بلند كرد تا خون از چهره پاك كند؛ كه ناگاه تيرى سه پرّه و زهرآلود بر قلب مباركش نشست. در اين هنگام فرمود: «بسم اللَّه وباللَّه وعلى ملة رسول اللَّه»؛ و سر را سوى آسمان بلند كرد و گفت: «پروردگارا تو شاهدى كه اينان مردى را مىكشند كه در روى زمين فرزند پيامبرى جز او نيست». سپس تير را گرفت و از پشت بيرون آورد؛ و خون چون ناودان سرازير بود. حضرت دست روى زخم گذاشت و چون پر از خون شد به آسمان پاشيد، بار ديگر دست روى زخم نهاد و چون از خون پر شد، صورت و محاسن خويش را خونآلود كرد و فرمود: «به خدا سوگند با اين صورت خونين جدّم را ديدار مىكنم و
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 57