نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 56
ثقيف را بر آنان چيره ساز تا پيالههاى تلخ مرگ را به آنان بنوشاند و هيچ يك را وا ننهد. هر كشتهاى را با كشتهاى و هر ضربتى را با ضربتى انتقام گيرد و انتقام من و اوليا و خاندان و پيروانم را از ايشان بستاند. اينان ما را فريفتند و دروغ گفتند و تنها گذاردند. پروردگار ما تويى، ما بر تو توكّل و انابه داريم و به سوى تو باز مىگرديم». «1» ولى كوفيان گمراهتر از آن بودند كه چنين سخنانى بر دلهاى سنگشان تأثير بگذارد. از آن ميان تنها حر بن يزيد رياحى به سپاه حسين عليه السلام پيوست و پس از توبه و اظهار پشيمانى نسبت به كارهاى گذشتهاش، جنگيد تا به شهادت رسيد. پس از آن جنگ ميان طرفين حتمى شد و همه راههاى ترك مخاصمه مسدود گشت. ياران حسين عليه السلام در يك حمله عمومى سپاه عمرسعد و نيز جنگهاى تن به تن پس از به هلاكت رساندن شمار زيادى از دشمن جملگى به شهادت رسيدند. آنگاه نوبت به امام عليه السلام رسيد و خود عازم جنگ با سپاه عمرسعد گرديد و فرمود كهنه پيراهنى آوردند و آن را زير لباس پوشيد تا پس از كشته شدن برهنه نماند. فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ميدان رفت و كشتارى عظيم كرد. هر كس از سپاه دشمن كه به وى نزديك مىشد، به قتل مىرسيد. دشمنان وقتى چنين ديدند، ميان او و خيمهگاه حايل شدند. امام عليه السلام فرياد زد: «واى بر شما! اى پيروان آل ابىسفيان، اگر دين نداريد و از روز رستخيز انديشه نمىكنيد، در دنيا آزاده باشيد؛ و اگر خود را عرب مىدانيد به [سيره] نياكانتان بازگرديد. در اين هنگام شمر فرياد زد: چه مىگويى اى حسين؟» فرمود: «مىگويم: اين منم كه با شما مىجنگم، با من بجنگيد، به زنان بىگناه چه كار داريد؟ تا زنده هستم اراذل و اوباش را از تعرض به حرم من باز داريد!» شمر گفت «اى پسر فاطمه، اين را هم پذيرفتم.» آنگاه به يارانش گفت: «به حرم او كار نداشته باشيد. تنها به خودش حمله كنيد. به خدا سوگند كه او هماوردى بزرگوار است.»
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 56