responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 52

امام عليه السلام در برابر اين واقعه اين بود كه فرمود: «سپاس فراوان خداى را». «1»
پس از آن كه دو سپاه روياروى گشتند، امام عليه السلام چندين نوبت با فرمانده سپاه اموى، عمرسعد، به گفت‌وگو پرداخت. متن اين گفت‌وگوها، از عمق فاجعه‌اى خبر مى‌دهد كه در تاريخ اسلام روى داده بود؛ و مسلمانان چنان فريفته دنيا شده بودند كه حاضر بودند ز براى رسيدن به مال و منال و پست و مقام دنيا، فرزند پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم را سر ببرند!!
امام حسين عليه السلام در نخستين گفت‌وگوى خويش با عمرسعد از وى خواست با توجه به شناختى كه از منزلت والاى ايشان دارد، از جنگ با او دست بردارد. ولى او عنوان كرد كه ممكن است عبيداللَّه زياد خانه‌اش را ويران سازد. حسين عليه السلام فرمود كه او خود برايش خانه مى‌سازد. عمر گفت كه املاكش را مى‌گيرد و امام فرمود كه بهترش را به او مى‌دهد.
گويا عمرسعد متقاعد شد كه از جنگ دست بردارد و در نامه‌اى خطاب به عبيداللَّه زياد عنوان كرد كه حسين عليه السلام حاضر است به [حجاز] باز گردد و نيازى به درگيرى نيست.
عبيداللَّه نيز از اين قضيّه خشنود گشت، ولى شمر كه نزد وى حاضر بود، هشدار دارد كه بايد تا حسين در دسترس قرار دارد كارش را يكسره كند، وگرنه چنانچه دور شود ديگر بر او دست نخواهد يافت. «2»
با اين پيشنهاد شمر، عبيداللَّه تغيير رأى داد و ضمن نامه‌اى خطاب به عمرسعد از او خواست كه يا با حسين بجنگد و يا آن‌كه فرماندهى سپاه را به شمر واگذار كند. عمر سعد از نامه و پيغام شمر ناخشنود گرديد و او را نكوهش كرد. ولى شمر بار ديگر از او خواست كه يا با امام بجنگد و يا آن كه فرماندهى سپاه را بر عهده او نهد. عمرسعد كسى نبود كه بتواند به آسانى از مقام كناره بگيرد و گفت كه او خود، اين كار را به انجام خواهد رساند. «3»
سرانجام عمرسعد سپاه اموى را به جنبش درآورد و به سوى اردوگاه حسينى‌


نام کتاب : پژوهشى پيرامون شهداى كربلا نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 52
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست