نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 811
فصل[1] سوم: در تدبير اطّلاع
پادشاه بر احوال دوستان و دشمنان و مراسم جاسوسان و خبرگيران
واجب است بر پادشاه كه از احوال لشكر و رعيّت و دور و نزديك پرسد، و
از اندك و بسيار آنچه رودهد بداند، و از هرچه در ملك او واقع شود خبردار باشد كه
اگر چنين نباشد، عيب كنند و بر غفلت و ستمكارى حمل كنند، و گويند فسادى و
درازدستيى كه در مملكت مىشود يا پادشاه مىداند يا نمىداند. اگر مىداند و تدارك
و اصلاح نمىكند و دست ظالمان را كوتاه نمىكند و ايشان را گوشمال نمىدهد، پس او
خواهش ظلم دارد و او نيز مثل ايشان ظالم است؛ و اگر نمىداند، پس غافل است و از
تدبير ملك ذاهل[2]، و او را
كفايت و كاردانى نيست. و اين معنى باعث جرئت خصمان و دشمنان و منازعان ملك
مىگردد.
پس، بر پادشاه لازم است كه بر كلّى و جزئى از امور ملك باخبر باشد، و
آنچه واقع شود بداند، و هرچيز را هر تداركى كه بايد كرد بكند. و چون در اوامر او
عمّال دانستند كه پادشاه از حال ايشان غافل نيست و هرچه با رعايا مىكنند پادشاه
مىداند، دست از ظلم كوتاه كنند و در حسن عمل و كفايت امور خود كوشند، و كارهايى
كنند كه مستحسن پادشاه، بلكه مستحسن خالق و خلايق بوده باشد. و بر اين فايده بسيار
مترتّب مىشود.
و دشمنان نيز هرگاه دانستند كه پادشاه غافل [203 ب] نيست، از او در
حسابند، و ايشان را طمعهاى فاسد به خاطر نمىرسد. و لهذا پادشاهان قديم را رسم
بوده است كه صاحبخبران و منهيان مقرّر مىداشتهاند كه از اوضاع و اخبار هر ولايت
به پادشاه خبر مىدادهاند. و بعضى پادشاهان چندان در اين باب مىكوشيدهاند كه
اگر كسى مرغى يا توبره كاهى به تعدّى از زيردستى مىگرفته، از پانصد فرسنگ راه خبر
به پادشاه مىرسيده و ظالم را تنبيه مىنموده تا ديگران متنبّه شوند و بدانند كه
پادشاه خبردار است.
[1] - پيش از فصل، كلمه« و» آمده بود كه مطابق نسخه مر
حذف شد.