نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 730
ديگر، نوشتههايى كه جهت محبّت و مودّت و دوستى نوشته شود از
ايراد الفاظ و معانى كه به فال نيكو گيرند، سيّما در مفتتح و اوايل سخن، غافل
نشود، و از لفظى كه به فال نيكو نگيرند، احتراز كند، و رسم و آيين طوايف مختلفه در
اين باب مختلف است.
و آنچه مذكور شد بر سبيل ايراد مثال[1]
و نحو اشارت است تا دبير داند كه از امثال اين امور غافل نبايد شد، و فكر و احتياط
[292/ چ] بسيار بايد كرد كه بسيار بوده كه از چنين غفلتها، فسادهاى عظيم متولّد
شده يا غرضهاى كلّى فوت گشته[2]. و محصّل
اصول آنچه در سخنان خطابى[3] معتبر
است باب مدح و ذمّ و شكايت و اعتذار و باب مشاورت[4]
است، و حكماى سابق [354/ مج] در اين ابواب قوانين مفيده قرار دادهاند. اولى آن
است كه دبير و منشى را معرفت آن قوانين حاصل باشد كه فوايد بسيار دارد.
[در اينجا] ذكر بعضى حكايات منشيان و دبيران مىشود.
حكايت
آوردهاند كه اسكافى دبيرى بود از دبيران آل سامان، و آن صناعت نيكو
آموخته بود در ديوان رسالت، و انشاى نوح بن منصور سامانى[5]
محرّرى كردى. قدر او را نشناختند و به قدر فضل او را ننواختند. از بخارا هجرت كرد
و به هرات، نزديك آلپ تكين، رفت.
آلپ تكين تركى خردمند صاحب تمييز بود. او را عزيز داشت و ديوان رسالت
به او مفوّض نمود. و بنابر آنكه در دولت نوح بن منصور نورسيدگان پديد آمده بودند و
بر قديمان استخفاف مىكردند، كار آلپ تكين به عصيان انجاميد، به جهت استخفاف و
بىالتفاتى كه در حقّ او رفته بود. حكم رفت[6]
كه لشكرها جمع شوند و با آلپ تكين محاربه نمايند. پس، امير نوح، على بن محتاج
الكسايى را، كه حاجب بود، به رسالت نزد آلپ تكين فرستاد با نامهاى مضمون آن[7] وعيد و تهديد بسيار، و چندان
خشونت شده