نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 588
بزرگى و منصب، اين آفات زياد شود.
پس، بايد كه پادشاه از اين معانى غافل نباشد و به مجرّد شكايت رعايا
و بدگويى اهل مكر و كيد نسبت به عامل خود بىالتفات نشود و در مقام عزل و گوشمال
او درنيايد كه چون پادشاه در اين باب سبك و سريع باشد، عمّال را قدرى نماند و رونق
و مهابت ايشان برود و از عهده تمشيت امور خود بيرون نتوانند آمد. و نيز چنان نكنند
كه هرچند شكوه كنند، تغافل كند و به داد فريادكنندگان نرسد يا چندانكه كسان بدى آن
عامل گويند، ملتفت نشود كه چون پادشاه اين طريقه داشته باشد، ظالمان از طريقه
اعتدال درگذرند و بر رعايا ظلم بسيار كنند و مراعات حقّ پادشاه و زيردستان هيچيك
مرعى ندارند و رعايا را بنده و مال و منال ديوانى را ملك طلق خود شمرند و سرانجام
به اختلال و هرج عظيم عايد گردد. بلكه قانون صحيح آن است كه پادشاه تفتيش و جستجوى
تمام بهجا آورد و ديوان كند و از حقيقت حال استكشاف تمام نمايد و چون حقيقت امر
به وضوح و ظهور تمام بههم رساند، به مقتضاى آن عمل نمايد و تداركى كه بايد كرد
بهجا آورد. و اگر غلامان و خادمان عمّال از ايشان شكايتى كنند كه منوط به امرى
شرعى نباشد و اصلى محصّل نداشته باشد، به آن التفات ننمايد، بلكه شاكى را گوشمالى
دهد تا اين طريقه شايع نگردد، چنانكه سلطان محمود غزنوى كرد.
حكايت
آوردهاند كه روزى سلطان محمود غزنوى به نماز جمعه مىرفت. در اثناى
راه غلامى ترك، در غايت جمال و نهايت كمال، ايستاده بود. چون موكب شاهى رسيد، غلام
زمين بوسه داد. سلطان از راه كرم عنان كشيده پرسيد كه، «تو كيستى و چه حاجتى
دارى؟» گفت: «من بنده را آنكس كه از تركستان مىآورد، همه راه مىگفت كه، تو را
به خدمت سلطان خواهم برد و سلك بندگان او منتظم خواهم ساخت تا سايه عنايت او احوال
تو را شامل گردد و سعادت دين و دنيا حاصل شود. و من بدان اميد رنج غربت و محنت بندگى
تحمّل مىكردم و آن را بر خود آسان مىگرفتم و حسن بن عبد اللّه مرا به هزار درهم
بخريد و در خانه پنهان مىداشت و اين ساعت فرصت يافتم و خود را به حضرت سلطان
نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 588