نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 587
بىالتفاتى كند، باز فى الحال اظهار خشنودى و رضا ننمايد كه اين
علامت خفّت است و ثبات و وقار مقتضى آن است كه در ميان خشم و رضا درنگى بشود، و در
آن باب نيز بايد كه از حدّ و اندازه تجاوز نشود كه خلاف مروّت و وفا لازم نيايد،
بلكه اعتدال و صلاح احوال منظور بايد داشت.
حكايت
آوردهاند كه روزى يكى از خلفا با نديمى سخن مىگفت. در اثناى مكالمه
وى سخنى شنيد كه مناسب نبود. فرمود كه او را از مجلس بيرون كردند. بيچاره از زندگى
اميد بريده در گوشه كاشانه نشست و به ناكام شربت تلخ صبر تجرّع مىنمود. چون مدّت
مهاجرت دير كشيد و كار به جان و كارد و به استخوان رسيد، عرضهاى نوشت به يكى از
محرمان سرادق[1] خلافت
داد تا به وقت فرصت به عرض رساند.
چون به عرض خليفه رسيد، خليفه بخنديد و گفت: «او را چندان گناهى نيست
كه موجب فرمان باشد.» يكى گفت: «چون چنين است، چه شود اگر آن بيچاره را در مجلس
هميون راه دهند؟» خليفه گفت: «لكل اجل كتاب»، هر كارى به وقت بازبسته است و هر
مهمّى به زمانى موقوف مانده كه پيش از حضور آن جهد فايده ندهد و بر سعى اثرى
مترتّب نگردد. بعد از يك سال [152 ب] او را طلبيده، خلعت داد.
شرط دهم آن است كه در باب عمّال و ارباب مناصب، سخن هركس مسموع
ندارد، چه ايشان را حاسدان بسيار باشند و بسيارى كسان به جهت حسد به مراتب و مناصب
ايشان، كين ايشان در دل گيرند و به سبب آن يا به سبب طمع در اشغال و اعمال ايشان
بدگويى ايشان كنند. و بسيار باشد كه تهمتها زنند و بسيار باشد كه رعايا را
برانگيزانند تا شكايت ايشان كنند و استغاثه نمايند و فرياد زنند و بسيار باشد كه خواصّ
و مقرّبان و نزديكان پادشاه و اهل حرم را بر آن دارند كه به لطايف حيل انواع
بديهاى ايشان به عرض پادشاه مىرسانيده باشند و اين آفات در صاحبان مناصب رفيعه
بيشتر باشد و به قدر
[1] - معرّب واژه پهلوىsrad و يا همان« سرا» يا« سراى» و
يا« سراپرده» است.
نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 587