نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 435
بياويختند و سه روز منادى مىكردند كه، «هركه از كسى چيزى
بستاند و معلوم ما شود، با او همان كنيم كه با اين غلام خاصّ خود كرديم.» لشكريان
همه بترسيدند و رعيّت ايمن گشتند و هر روز از روستاها و ناحيتها چندان نعمت به
لشكرگاه آوردندى كه قياس آن خداى عز و جلّ دانستى، و ليكن نگذاشتندى كه يك سيب به
شهر برند.
چون مردم شهر اين امن و عدل بديدند، گفتند: «ما را پادشاه بايد كه
عادل باشد تا ما از او به جان و مال و زن و فرزند ايمن باشيم، خواه ترك باش و خواه
تازيك.» همه در شهر بگشادند و پيش آلپ تكين آمدند. لويك چون چنان ديد، به قلعه
گريخت و پس از بيست روز فرود آمد و پيش آلپ تكين رفت. آلپ تكين او را نان پارهاى
داد و هيچكس را نيازرد و غزنين [را][1]
خانه خويش ساخت و از آنجا به هندوستان تاختن بردن گرفت و غنيمت مىآورد. و از آنجا
كه آلپ تكين بود تا جايى كه كفّار بودند دو روز راه بود.
خبر در خراسان و نيمروز و ماوراء النّهر افتاد كه آلپ تكين در بند هندوستان
بگشاد و تاختنها مىبرد و چندان زر و سيم و چهارپاى و برده و ظرايف گرفتند كه آن
را حدّ نبود و غنايم مىآوردند كه حساب آن را خداى عز و جلّ داند. مردم از چپ و
راست آمدن گرفتند تا شش هزار سوار شدند و آلپ تكين چندين ولايت بگرفت و تا بر
شاوور[2] صافى
كرد.
چون شاه هندوستان چنين ديد، با صد هزار سوار و پنجاه هزار پياده و
پانصد فيل بيرون آمدند تا آلپ تكين را از هندوستان بيرون كنند يا او را و جمله
لشكر او را بكشند. و [از آن سو][3] امير
خراسان از تغابن[4] آنكه
لشكر او را به در بلخ و تنگ خلم بدان صعبى[5]
شكسته بود و كشته، بو جعفر نامى را با بيست و پنج هزار سوار به جنگ آلپ تكين
فرستاد و آلپ تكين بگذاشت تا اين بو جعفر به يك منزلى غزنين رسيد و او با اين شش
هزار سوار از شهر غزنين بيرون تاخت و بر آن لشكر زد و كم از ساعتى آن بيست و پنج
هزار سوار را بشكست، هزار بار بدتر از آنكه در تنگ خلم شكسته بود. بو جعفر به
هزيمت رفت و بر