نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 434
پس، آلپ تكين از خلم كوچ كرد و به باميان[1]
شد. امير باميان با او مصاف كرد و گرفتار شد و آلپ تكين او را بركرده [اش][2]
معذور داشت و عفو كرد و خلعتش داد و پسر خواند. و اين امير باميان است كه او را
شيرباريك[3] گفتندى. پس، آلپ تكين از
آنجا به كابل رفت و امير كابل را نيز بشكست و پسرش را بگرفت و هم بنواخت و پيش پدر
فرستاد. پس، قصد غزنين كرد و پسر مير[4]
كابل، داماد امير غزنين لويك[5]، بود. بگريخت و پيش پدرزن
شد. چون آلپ تكين به در غزنين شد، لويك بيرون آمد و با او جنگ كرد.
ديگرباره پسر مير كابل گرفتار شد و امير غزنين منهزم گشت و در شهر بر
روى او ببست و حصارى شد و آلپ تكين بر در شهر فرود آمد. و مردمان زاولستان از وى
مىترسيدند.
منادى فرمود كه، مبادا كسى از كسى چيزى بستاند، الّا به آنكه به زر
بخرد و اگر خلاف اين معلوم شود سياست كند.
مگر روزى چشم آلپ تكين بر غلامى از غلامان ترك خاصّ او افتاد كه
توبره كاه و مرغى بر فتراك[6] بسته بود
و مىآمد. گفت: «اين غلام را پيش من آريد.» [110 ب] او را پيش بردند. از او پرسيد
كه، «اين توبره كاه و اين مرغ از كجا آوردى؟» گفت: «از مردى روستايى بستدم.» گفت:
«هر ماهى مشاهره و مقرّرى مىستانى يا نه؟» گفت: «بلى، مىستانم.» گفت: «چرا به زر
نخريدى كه من اين بيستگانى[7] و مشاهره
به شما از جهت آن مىدهم تا شما از درويش چيزى به بيداد نستانيد. با اين همه باز
منادى فرمودم.» در وقت فرمود تا غلام را از ميان دو نيم كردند و هم آنجا بر سر راه
با آن توبره كاه و مرغ
[1] - ولايتى است در ميان خراسان و ولايت غور و سرحدّ
گوزگانان كه نام خود را از شهرى به همين نام گرفته است، نك: آثار البلاد، ص 209؛
حدود العالم، ص 101.
[3] - لقب عمومى امراى باميان در قديم« شيرباميان» يا«
شارباميان» بوده است. كلمه« باريك» كه درست قرائت و اصل آن معلوم نشد ظاهرا نام
شخصى اين امير بوده است. نويسنده حدود العالم گويد پادشاه آن را« شير» خوانند.
به نقل از سياستنامه، تصحيح عباس
اقبال، پانوشت ص 141؛ حدود العالم، ص 101.
[5] - به نوشته بوسورث اصل و نسب ابو على يا ابو بكر
لويك يا انوك اسرارآميز كه در غزنه پادشاهى مىكرد تاكنون ناشناخته مانده است. ر
ك: بوسورث، كليفورد ادموند، تاريخ غزنويان، ترجمه حسن انوشه، صص 33 و 36.
[6] - تسمهاى كه از پس و پيش زين اسب آويزند، تركبند.