responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى    جلد : 1  صفحه : 423

حرام.

بدان‌كه سه روز بود كه عيال و اطفال من طعام نخورده بودند و به هيچ نوع چاره‌اى نمى‌توانستم كردن. امروز در فلان ويرانه درازگوشى مرده ديدم. قدرى از گوشت وى بريدم و آوردم و آن را پخته مى‌خورديم كه كودك تو درآمد. صورت حال اين بود.»

خواجه چون اين سخن بشنيد، بسيار بگريست و گفت: «واويلاه! اگر حضرت خداوند- تبارك و تعالى- در قيامت با من عتاب كند كه در همسايگى تو چنين شخصى بود و تو از حال وى غافل بودى، چه جواب دهم؟» پس، دست درويش بگرفت و به خانه خود برد و از نقد و متاعى كه داشت نيمه به وى داد و شبانه حضرت رسالت را صلّى اللّه عليه و اله در خواب ديد كه با وى مى‌گفت كه، «اى خواجه! بدان شفقّت كه با همسايه درويش كردى، گناهانت آمرزيده شد و در مال و منال‌[1] تو بركت پديد آيد و فردا در بهشت همنشين من خواهى بود.»


[1] - محلّى كه از آن سود و حاصلى به‌دست آيد، مانند مزرعه و دكان.

نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى    جلد : 1  صفحه : 423
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست