نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 363
حكايت
شخصى گويد: خ از پدر خود شنيدم كه در همه عالم پيش از يحيى بن خالد و
بعد از او، غير از او كسى هزارهزار درهم در هوا نبخشيده. از پدر سؤال كردم كه،
«بخشش در هوا چگونه باشد؟» گفت: «وقتى جهت يحيى بن خالد از ضيعتى هزارهزار درهم
آورده بودند و در ميان سراى او نهاده به خزانه نبرده بودند. او از حرم بيرون آمد و
خواست سوار شود. جمعى از مستحقّان و ارباب حوايج ايستاده بودند. پرسيد كه، «اين
جماعت كيستند؟» گفتند: «اصحاب حوايجند.» يحيى يك پاى در ركاب كرده بود و يك پاى در
هوا. گفت: «اين هزارهزار درهم به ايشان دهيد.» آن زر به ايشان دادند و هيچكس بعد
از وى، اين سخاوت نكرد.»
حكايت
آوردهاند كه از ابو الحسن سيمجور پرسيدند كه، «سى سال سپهسالار
خراسان بودى و هرگز شمشير از نيام نكشيدى، و جمله خلايق اطاعت تو كردند و هيچكس
دم خلاف تو نزد. سبب چه بود؟» گفت: «سبب دو چيز [بود]. يكى آنكه عدل را ملازم
گرفتم و در هيچ حال از داد دادن و انصاف گرفتن غافل نبودم. دوّم آنكه به سخاوت دست
گشاده داشتم و با دوست و دشمن طريق احسان مسلوك داشتم.»
حكايت
آوردهاند كه فضل مروان[1]
از معارف درگاه مأمون الرّشيد بود و مصالح دولت معتصم،
[1] - ابو العباس فضل بن مروان بن ماسرخس وزير معتصم
عباسى. او در غياب معتصم با شنيدن خبر وفات مأمون، براى معتصم در بغداد بيعت گرفت
و پس از آمدن او عنوان وزارت يافت. اصلا نصرانى بود و از علم بهره اندكى داشت. ابن
طقطقى او را به بيسوادى و زشترفتارى و جهل به امور و تكبّر وصف كرده است؛ با اين
همه نزد خليفه مقام ارجمندى داشت تا آنكه در سال 221 ق. مورد خشم او واقع و اموالش
مصادره شد و به زندان افتاد و از وزارت خلع گرديد. فضل در سال 250 ق. در سن هشتاد
سالگى درگذشت. وفيات الاعيان، ج 4، صص 45 تا 47؛ تاريخ فخرى، صص 322 و 323.
نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 363