نام کتاب : روضة الأنوار عباسى (در اخلاق و شيوه كشوردارى) نویسنده : محقق سبزوارى جلد : 1 صفحه : 348
و از حضرت امير المؤمنين- صلوات الله عليه- منقول است كه، «حدّت
نوعى از جنون است و اگر صاحب آن را پشيمانى نبود، نشانه استحكام جنون باشد.» و گاه
باشد كه در حال غضب به سبب آنكه روح حركت شديد به خارج نمايد، دل كه منبع روح است
خالى ماند و مدد روح كه پيوسته به اعضا مىرسد منقطع گردد يا به سبب شدّت اشتعال
ناريت جوهر روح محترق گردد، و هردو حال سبب موت فجأة باشد. و گاه باشد كه اخلاط
محترق گردد و منجر به امراض بد شود.
اسقراطيس حكيم گويد: «من به سلامت آن كشتى كه باد سخت و شدّت آشوب
دريا آن را به لجّهاى[1] افكند كه
بر كوههاى عظيم مشتمل بود و بر سنگهاى سخت زند اميدوارترم از آنكه به سلامت غضبناك
ملتهب. چه ملّاحان را در تخليص آن كشتى مجال استعمال لطايف حيل باشد و هيچ حيله در
تسكين شعله غضبى كه زبانه مىزند نافع نيايد.» و چندانكه وعظ و تضرّع و خضوع بيشتر
به كار دارند مانند آتشى كه هيزم خشك بر او افكنند، تندى بيشتر كند.
و امّا تفريط اين قوت آن بود كه اندازه و حدّ شرعى و عقلى كمتر افتد،
و آن نيز مذموم است، و از آن بىغيرتى و بىحميّتى تولّد كند و اين مستلزم نقصان
تمام باشد. و لهذا از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و اله منقول است كه، «إنّ سعدا
لغيور و أنا أغير من سعد و اللّه أغير منّى.»[2]
يعنى: «سعد غيور است و من از آن غيورترم و حقّ از من غيورتر است.» و حقّ- جلّ و
علا- مىفرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ
وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ.»[3] يعنى: «اى پيغمبر! جهاد كن با كافران و منافقان و غلظت كن با
ايشان.» و غلظت از آثار حميت و غيرت است و عدم حميت سكون نفس است در حال مشاهده
منكرات و قبايح و چيزهايى كه موجب فضيلت باشد و احتمال ذلّت از خسيسان به جهت
طمعهاى فاسد.
پس، جهت دفع اين امور قدرى از قوّت غضبى ناچار است تا حفظ ملك و ملّت
و حرمت نمايد و دفع شرّ اهل ظلم و طغيان و عصيان بكند، و همچنانكه افراط قوّت غضبى
مذموم است تفريط و فقدان آن نيز مذموم است، و توسّط و اعتدال آن مستحسن و علامت